آموزش روانشناسی نحوه رفتار با عروس و داماد به طور صحیح
در این مقاله سعی داریم نگاهی به مشکلات ارتباطی خانوادهها با عروسها و دامادها بیندازیم، راهنمائی های زیر به شما در این مورد کمک خواهد کرد:
▪ کینههایی که میمانند
یکی از مسائل زمینهای در بروز مشکلات و اختلافات خانوادگی، ناتوانی و عدم مهارت ما در برقراری ارتباط است.
گاهی با شکلگیری زندگی یک زوج دیده میشود به جای آنچه خانوادههای هر دو طرف احساس کنند آدمهای جدیدی وارد زندگیشان شدهاند که میتوانند دایره ارتباطی خوب خانواده را وسیعتر کنند، چنان دچار مشکلات، سوءتفاهمها و درگیریها میشوند که تأثیرات این شکستها و اختلافات تا همیشه با زوج میماند و آنها تا زمانی که با هم زندگی میکنند، حسی از کینه و کدورت را در دلشان نگه میدارند.
▪ از حسادت رابطه گِل میشود
در میان عوامل متعدد برهمزننده روابط گرم خانوادگی باید به حسادت اشاره کرد؛ زمینه بروز حسادت هم، مقایسه کردن است. در واقع افراد تا زمانی که خودشان را با دیگران مقایسه نکردهاند، دچار حسادت نمیشوند. وقتی حس حسادت در فردی شکل میگیرد، به نوعی او خودش را در سطح پایینتری میبیند و بازتاب این حس تحقیرشدگی را به شکل رفتارهای نامناسب نشان میدهد.
باید دقت کرد که حس حسادت و غبطه خوردن کاملاً مجزا از هم هستند و در واقع غبطه خوردن شکل درست و مثبت آن است که طی آن فرد با واژههایی مانند ایکاش آرزو میکند جای فرد دیگری باشد؛ اما در عین حال نسبت به موفقیتهای آن فرد حس خوبی دارد و خوشحال است.
افراد حسود از آنجا که چشم دیدن موفقیتها، ویژگیها، شرایط و داشتههای دیگران را ندارند، آزار میبینند و شروع به بدرفتاری میکنند. برعکس غبطه خوردن که در همه انسانها وجود دارد، حس حسادت در همه آدمها نیست و آدمهایی که ذاتاً خیلی مهربان هستند اصلاً نمیتوانند حسود باشند.
▪ از عروسمان دشمن خونی نتراشیم.
میخواهیم مثالی روشن بزنیم. خواهرشوهری را فرض کنید که نسبت به عروس تازه آمده در خانوادهشان حسادت میکند. او با خودش میاندیشد چرا خانوادهاش به اینتازه وارد بیشتر از او احترام میگذارند یا اینکه چرا پدرش برای عروسی او و برادرش این قدر هزینه میکند؛ در حالی که پدرشوهر خودش این کارها را برای او انجام نداده است. این مقایسهها، حسادت او را تحریک میکند و شروع به بدرفتاری و سمپاشی فضای ذهنی پدر و مادرش میکند. او نزد والدینش از عروسشان بدگویی میکند و مثلاً میگوید که دختر ولخرجی است یا پولهای خانواده را حیف و میل میکند.
به هر حال قسمتی از این حرفها به عروس هم منتقل میشود و کدورتها شکل میگیرند. با ادامه این روند، شخصیت عروس نزد والدین همسرش تخریب میشود و آن اعتماد اولیه شکل نمیگیرد. عروس هم که حالا گمان میکند خانواده همسرش با او دشمن هستند و میخواهند همسرش را از چنگ او در بیاورند، مقابله میکند و این کنش و واکنشهای دنبالهدار منجر به جنگهای خانوادگی میشود.
▪ دامادی تنها در آستانه جنگی سرد.
رابطه داماد و پدرزنی را که به علتهای مختلفی از جمله رفتارهای حسادتآمیز پدرزن تبدیل به نزاعی از نوع جنگ سرد میشود، در نظر بگیرید. برای مثال، پدری میبیند که مرد جوانی از راه رسیده و محبت و توجه دختر یکییکدانهاش را جلب کرده و او را از دایره خانواده بیرون برده است. او که نمیتواند این مسأله را تحمل کند، با بروز رفتارهایی که تحقیر داماد را به دنبال دارد، سعی میکند با همه توانش این مرد جوان را تخریب کند. گفتن حرفهایی مانند اینکه تو اگر مرد بودی اجازه نمیدادی همسرت یک آه بکشد(.) به دامادی که تازه اول مسیر است، حسی از تحقیر را به دنبال دارد و او را از پدرزنش متنفر میسازد. در واقع پدرزن قصد دارد به نوعی به دامادش نشان دهد که مرد این خانه کیست و اگر او قدعلم کند، به راحتی او را سرجایش خواهد نشاند. البته همه اینها شاید به همین صراحت عنوان نشود؛ اما آن را با بدرفتاریها، کنایهها، بداخلاقیها و بیمحلیها نشان میدهد.
نه عروس دختر ماست و نه داماد پسر ما.
بسیاری از خانوادهها به اشتباه گمان میکنند پسر یا دختری که به عنوان داماد یا عروس وارد جمع آنها شده، باید مانند بچههای خودشان باشد؛ اما باید این واقعیت را بپذیریم که عروس، عروس و داماد هم داماد است. آنها افراد غریبهای هستند که با قراردادی قانونی وارد خانواده ما شدهاند و به این شکل یکی از اعضای خانوادهمان به حساب میآیند؛ اما فرزندان ما نیستند. برای مثال، اگرچه ما حتی حق نداریم سر فرزندمان داد بکشیم؛ اما با عروسمان اصلاً نمیتوانیم این کار را بکنیم. شاید فرزند ما به علت رابطه خونی و ذاتی که داریم از داد زدن ما ناراحت نشود؛ اما این مسأله به راحتی میتواند در عروسمان آسیب عاطفی ایجاد کند. یا مثلاً ممکن است از پسرمان انتظاراتی داشته باشیم؛ اما نمیتوانیم از دامادمان بخواهیم فلان کار را برای ما انجام دهد؛ زیرا ممکن است باعث دلخوریهایی بشود. قطعاً شکل صحبت ما باید متفاوت باشد و مانند فرزندانمان با عروس یا دامادمان رفتار و صحبت نکنیم.
تغییر شکل دادن ممنوع.
ما نمیتوانیم و نباید هیچ آدمی را تغییر بدهیم و از او آدمی بسازیم که خودمان میخواهیم. هر آدمی با باورها، اعتقادات، فرهنگ و پسزمینه اجتماعی و خانوادگی خودش رشد میکند و پا به خانه ما میگذارد. حالا اگر بخواهیم مدام از او ایراد بگیریم یا بخواهیم او را تغییر بدهیم، باعث میشویم نسبت به ما گارد بگیرد و در مقابل حرف و خواستهمان مقاومت کند که امری کاملاً طبیعی است.
نقش خودت را خوب ایفا کن
خانوادههایی که پسر یا دختر ندارند و داماد یا عروسشان را به عنوان عضو خانوادگی نداشتهشان میپذیرند، اشتباه میکنند؛ چون آنها به واقع پسر یا دختر خانواده دیگری هستند و رابطه خونی وجود ندارد. اما میتوانیم نوع دیگری نگاه کنیم. ما میتوانیم عروس، داماد، پدرزن، پدرشوهر، مادرزن، مادرشوهر، خواهرشوهر، برادرشوهر، خواهرزن یا برادرزن خوبی باشیم. این مسأله امکانپذیر است و اگر اتفاق بیفتد، حس اعتماد متقابل شکل میگیرد و حتی ممکن است عروسی که نمیتواند مشکل خودش را با مادرش در میان بگذارد، آن را به مادرشوهرش بگوید. بنابراین بهتر است در هر جایگاهی که هستیم، نقش خودمان را ایدهآل ایفا کنیم.
مهارتهای ارتباطی در نقش تازه
هر کدام از ما وقتی نقش تازهای به نقش قبلیمان اضافه میشود، باید مهارتهای ارائه درست آن را هم یاد بگیریم که در زمینه ارتباطی خانواده عمده این مهارتها عبارتند از: احترام، محبت خالصانه و بیچشمداشت، رازداری و دوری از متلک و کنایه.
▪ کمی سیاست چاشنی رفتارتان کنید
گاهی شرایطی وجود دارد که برای مثال پدرزن از دامادش خوشش نمیآید؛ اما به هر حال دختر او همسر این مرد است و با او زندگی میکند. در واقع این پدرزن اگر دختر خودش را دوست دارد، باید به خاطر او و حفظ آرامش و تداوم زندگی او هم که شده، نقش بازی کند. برای مثال، طوری رفتار کند که باعث دلخوری نشود. اتفاقاً ایفای نقش برای جلوگیری از بروز مشکل در واقع یکی از سیاستهای زندگی است و سیاست داشتن نوعی مهارت لازم است. باید دقت کرد که سیاست به معنای دروغ نیست، بلکه به معنای استفاده از قدرت فکر و تعقل است. یعنی بدانیم در لحظه چطور رفتار کنیم و چه بگوییم یا نگوییم که باعث تنش و درگیری نشویم.
چگونه از عروس یا دامادمان گله کنیم؟
اگر گلایه یا تذکری را به شکل نامناسبی به اعضای تازهوارد خانوادهمان انتقال دهیم، در واقع زمینه بروز اختلافات ارتباطی را مهیا کردهایم. یکی از مهارتهای ارتباط مؤثر و بدون تنش در رابطه با عروس و داماد، شکل صحیح انتقال دلخوریهایمان است. اگر ما در نقش والدین، با استفاده از فرزندان خود تذکری را به عروس یا دامادمان منتقل کنیم، ممکن است این سوءتفاهم در ذهن او ایجاد شود که هر زمانی که وی در جمع حضور ندارد، دربارهاش بدگویی میکنیم و در نتیجه اعتماد میان ما و او از بین میرود. حالا سؤالی که مطرح میشود این است که چطور این تذکر یا گلایه را مطرح کنیم؟ قشنگترین حالت این است که مسأله بدون شخص ثالث و در حقیقت بیواسطه گفته شود. برای مثال، مادرشوهری که از عروسش دلگیر است، بهترین راه این است که به تنهایی به دیدنش برود و در بازدیدی صمیمانه و خصوصی در حالی که حتی هدیه کوچکی هم گرفته، با لحنی ملایم به او بگوید که از فلان حرف یا رفتارش ناراحت است. در این حالت، عروس دستکم این فرصت را دارد تا از خودش دفاع یا عذرخواهی کند یا اینکه ذهن مادرشوهرش را روشن کند که شاید اصلاً از آن حرف یا رفتار منظور بدی نداشته است و به همین راحتی یک سوءتفاهم یا دلخوری برطرف میشود.
باید دقت کرد که حس حسادت و غبطه خوردن کاملاً مجزا از هم هستند و در واقع غبطه خوردن شکل درست و مثبت آن است که طی آن فرد با واژههایی مانند ای کاش آرزو میکند جای فرد دیگری باشد؛ اما در عین حال نسبت به موفقیتهای آن فرد حس خوبی دارد و خوشحال است
هوای همسرت را داشته باش.
در هر شرایطی باید اول از همه هوای همسرمان را داشته باشیم. به هر حال میخواهیم با او زندگی کنیم و این واقعیتی است که اگر رابطهمان خراب شود، حتی در خانه پدری هم جایی نداریم و آنها ما را نزد همسرمان برمیگردانند. اگر همسرمان خواست که درباره رفتار یا مسألهای که او را آزرده به خانوادهمان تذکر بدهیم، حتماً این کار را بکنیم؛ اما هرگز آن را با شماتت و لحن بد عنوان نکنیم، بلکه با ملایمت از خانوادهمان بخواهیم رفتار دیگری را در قبال همسرمان انتخاب کنند.