آیا شوخی کردن دیگران را واقعا ناراحت میکند
صورت اصلی شوخی، شوخی متواضعانه است، شکلی که هرگز نمی توان اشکالی را بر آن وارد ساخت. شوخی متواضعانه فرق است بین دروغ گفتن، مسخره کردن و بازی کردن با آبروی مردم و فروتن و متواضع بودن. حضرت امیر همواره لبخند بر لبان مبارکشان بوده و یکی از خصوصیات ایشان را شوخ طبعیشان دانسته اند. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) نیز در فرصت های مناسب اصحاب و یاران خود را می خنداندند و آنها را شاداب و سر حال نگه می داشتند. یک روز رسول خدا به پیرزنی فرمود: چرا تلاش می کنی پیرزن ها به بهشت نمی روند! آن زن ناراحت شد و گفت یا رسول الله من به بهشت نمی روم؟ رسول خدا در حالیکه می خندید فرمود: همه جوان شده وارد بهشت می گردند. روزی پیامبر با امام علی (علیه السلام) در مجلس خرما تناول می فرمودند و هسته های خرما را مقابل علی (علیه السلام) می گذاشت به گونه ای که اگر کسی وارد می شد فکر می کرد همه خرما را علی (علیه السلام) خورده و آن حضرت چیزی تناول نکرده آنگاه خطاب به علی (علیه السلام) فرمود: شما زیاد خرما خورده اید، حضرت جواب داد آن کس زیادتر خورده که خرما را با هسته آن تناول کرده؛ که لبخند بر لبان پیامبر نقش بست. پیامبر هرگاه یکی از اصحاب را اندوهگین می دیدند با شوخی و مزاح شادمانش می ساخت. می توان گفت شوخی امری ناپسند نیست بزرگان ما نیز چنانکه متذکر شدیم اهل شوخی و مزاح بوده اند. شوخی نیز همچون سایر اصول اخلاقی قواعد و آیینی دارد که باید رعایت شود و آن این است که انسان و شخصیت او را با شوخی در معرض توهین و اهانت قرار ندهیم. شوخی امری است که بدان وسیله غم از دل بیرون رفته و برای مدتی فراموش شود امّا این فراموشی به چه قیمتی؛ به قیمت زیر پاگذاشتن سایر اصول اخلاقی؟ توجه به خطبه ۸۴ مرزمیان این دو را روشن می سازد؛ حضرت در این خطبه متذکر می شوند: شگفتا از عمر و عاص پسر نابغه، میان مردم شام گفت که من اهل شوخی و خوشگذرانی بوده و عمر بیهوده می گذرانم، حرف از روی باطل گفت و گناه در میان شامیان انتشار داد. آگاه باشید به خدا سوگند که یاد مرگ مرا از شوخی و کارهای بیهوده باز می دارد ولی عمروعاص را فراموشی آخرت از سخن حق باز داشته است. ( نهج البلاغه خطبه ۸۴ ) در این خطبه حضرت شوخی بیجا و ناروا را شوخی میداند که موجب بازداری انسان از آخرت می شود و شوخی را در کنار کارهای بیهوده ذکر میکند امّا شوخی را که موجب شادی دل غمگین می شود را آیا می توان بیهوده دانست؟ بنابراین هر گونه شوخی مدنظر حضرت نبوده و شوخی برابر با کار بیهوده را مدنظر قرار داده اند. حضرت در این باره می فرمایند: هیچکس شوخی بیجا نکند جز آنکه مقداری از عقل خویش را از دست بدهد. ( نهج البلاغه حکمت ۴۵۰ ) همچنین می فرمایند زیاده روی در شوخی از حماقت است. روزی ابوبکر و عمر در دو طرف امام علی راه می رفتند چون قد آن دو نفر کمی بلندتر از آن حضرت بود عمربن خطاب جملاتی را به شوخی و طنز مطرح کرد و خطاب به حضرت گفت: علی تو در میان ما مثل حرف نون در لنا هستی و حضرت بلافاصله و بدون مهلت پاسخ داد: اگر من در میان شما نباشم شما می شوید لا یعنی اگر من نباشم شما چیزی نیستید چون لا یعنی هیچ. روزی یکی از دوستان امام، حلوائی تهیه کرده و از آن حضرت خواست تا تناول فرماید امام فرمود مناسبت آن کدام است؟ جواب داد: امروز نوروز است (عید است) حضرت از آن حلوا میل فرمود و خندید و چنین شوخی کرد: اگر می توانی همه روز را نوروز قرار بده. با کمی دقت در این جمله امام و مقایسه آن با جمله مشابه خواهیم دانست که مزاحه گویی های امام و کلام ایشان که لبخند داشتن بر لب را نیز به همراه خود دارد صرفاً جهت خنده نیست بلکه حضرت در پس کلامشان مقصودی را دنبال میکند. برای مومن روز عید روزی است که در آن گناهی را مرتکب نشده باشد و حضرت در اینجا خطاب به آن فرد به طور غیر مستقیم می فرمایند که کاری کن که هر روزت عاری از گناه باشد. شگفتا از عمر و عاص پسر نابغه، میان مردم شام گفت که من اهل شوخی و خوشگذرانی بوده و عمر بیهوده می گذرانم، حرف از روی باطل گفت و گناه در میان شامیان انتشار داد. آگاه باشید به خدا سوگند که یاد مرگ مرا از شوخی و کارهای بیهوده باز می دارد ولی عمروعاص را فراموشی آخرت از سخن حق باز داشته است خلق خوش و چهره باز و لب پرخنده آن حضرت به گونه ایی بود که دشمنانش به او خرده گرفتند. عمربن خطاب خطاب به امام گفت: چه شایسته مردی که تو بودی اگر این شوخی و مزاح را نمی داشتی و صعصعه بن صرحان و غیر از او از شیعیانش گفتند: او در میان ما که بود چون یکی از ما بود متواضع، نرم خو ولی از هیبت او چونان اسیری دست بسته که جلّاد با شمشیر برهنه بالا سرش ایستاده باشد بودیم. و معاویه به قیس بن سعد گفت: خدا رحمت کند ابا الحسن را که مردی شوخ طبع و بذله گو و مجلس آرا بود قیس در جواب گفت: بله رسول خدا هم با یاران خود مزاح می نمود و تبسم می کرد ولی تو معاویه با این گفت نمی خواهی از او ستایش کنی بلکه مقصودت بیان عیبی برای اوست، سوگند به خدا که او با آن خوش رویی از شیر گرسنه با هیبت تر بود، هیبت او هیبت تقوی بود نه چون هیبت تو برای فرومایگان شامی. می توان گفت شوخی امری ناپسند نیست بزرگان ما نیز چنانکه متذکر شدیم اهل شوخی و مزاح بوده اند . شوخی نیز همچون سایر اصول اخلاقی قواعد و آیینی دارد که باید رعایت شود و آن این است که انسان و شخصیت او را با شوخی در معرض توهین و اهانت قرار ندهیم . شوخی امری است که بدان وسیله غم از دل بیرون رفته و برای مدتی فراموش شود امّا این فراموشی به چه قیمتی ؛ به قیمت زیر پاگذاشتن سایر اصول اخلاقی ؟ منابع: ۱. نهج البلاغه ترجمه دشتی ۲.تصمیم های بزرگ جهانی / محمد باقر پور امین ۳.تفریحات سالم / محمد دشتی ۴.ترجمان حیات امام علی / رضا رجب زاده