▪ هدفی با معیارهای اسمارت (SMART) در نظر بگیرید
به گفتهی ارسطو: ما همان چیزی هستیم که تکرار میکنیم. بنابراین، برتری و کمال، یک عمل نیست بلکه یک عادت است.
معیارهای اسمارت، معیارهایی برای تعیین اهداف یک پروژه، مدیریت عملکرد کارکنان و رشد شخصی هستند. این کلمه علاوه بر اینکه در زبان انگلیسی به معنای هوشمندانه ترجمه میشود، مخفف پنج کلمهی انگلیسی است که در ادامه آنها را توضیح میدهیم.
به علت نتیجهبخش بودن اهداف اسمارت، این رویکرد سالهاست که مورد استفاده قرار میگیرد.
توجه کنید که اهداف شما ویژگیهای زیر را داشته باشند:
مشخص (Specific):
برای آنکه یک هدف، مشخص کنید باید بتوانید به سؤالهای اساسی در مورد آن جواب دهید: چه هدفی؟ چرا؟ چه زمانی؟ و سؤالهایی از این دست. باید کاملا تمام جنبههای هدف را در نظر بگیرید و مشخص کنید که دقیقا به چه نقطهای و در چه زمانی باید برسید.
قابل اندازهگیری (Measurable):
اگر اهداف شما قابل اندازهگیری نباشند، در جریان حرکت به سوی هدف، نمیتوانید میزان پیشرفت خود را اندازه بگیرید. باید بتوانید به این سؤال در مورد هدفتان پاسخ دهید: چطور باید بفهمم که در مراحل تلاش برای رسیدن به هدف، کجای راه ایستادهام و چهقدر به هدفم نزدیک شدهام؟
دستیافتنی (Attainable):
هدفی که انتخاب میکنید نباید رؤیایی و غیر قابل تصور باشد. باید چیزی را به عنوان هدف در نظر بگیرید که در زندگی واقعی و با شرایط فعلی، قابلیت دست یافتن به آن را داشته باشید. مثلا من دوست دارم که از لبهی صخره بدون استفاده از چتر و هیچ وسیلهای پرواز کنم. رسیدن به این هدف مانع بزرگی به اسم جاذبهی زمین دارد. در عوض، پرواز با پاراگلایدر از لبهی پرتگاه، واقعی و قابل دستیابی است.
مرتبط (Relevant):
اگر هدفی که در نظر میگیرید با شما و شخصیتتان تناسبی نداشته باشد، یقینا ارزش دنبال کردن ندارد. اهداف خود را با ارزشهای عمیق و اصولی خود گره بزنید تا معنای بیشتری برای شما پیدا کنند. برای اینکه در راه رسیدن به هدف، باانگیزه بمانید باید صد در صد با هدفی که در نظر دارید تناسب داشته باشید.
دارای محدوده زمانی (Time Bound):
باید برای رسیدن به اهدافتان، مهلت و ضربالاجل تعیین کنید. در غیر این صورت اهداف شما همان رؤیاهایی هستند که هیچ وقت به واقعیت نمیرسند. تعیین کردن ضربالاجل برای اهداف، شما را متعهد میکند که در راه دستیابی به آن تلاش کنید.
▪ اهدافتان را بنویسید و در معرض دید قرار دهید
یک ضربالمثل چینی میگوید: چیزی را که میشنوم فراموش میکنم، چیزی که میبینم بهخاطر میآورم و چیزی را که مینویسم کاملا میفهمم.
همین که اهداف خود را روی کاغذ مینویسید، بخش زیادی از آن را انجام دادهاید. تحقیقات نشان میدهد ۷۶ درصد از میان کسانی که اهداف خود را روی کاغذ میآورند و خود را متعهد میکنند که گزارش هفتگی از میزان پیشرفت خود بنویسند و آن را با دوستانشان در میان بگذارند، با موفقیت به هدفشان میرسند. در مقابل از گروه دیگری خواسته شده بود که فقط به اهداف خود فکر کنند. در این گروه فقط ۴۳ درصد از آنها به هدفی که در نظر داشتند، رسیدند. نوشتن اهداف روی کاغذ، آنها را به واقعیت نزدیک میکند. با این کار، اهداف شما به جای اینکه رؤیایی شیرین در ذهنتان باشند، کلماتی قابل لمس روی کاغذ هستند.
▪ اهداف بزرگ را به اهداف کوچکتر تقسیم کنید
رسیدن به اهداف بزرگ، سخت به نظر میرسد اما اگر آنها را به اهداف کوچکتر تقسیم کنید دستیابی به آنها سادهتر میشود. در واقع باید اهداف بزرگ را به اجزای کوچکتر روزانه یا هفتگی تقسیم کنید که مدیریت آنها راحتتر شود. در صورت عدم انجام این کار، ممکن است انگیزه و اشتیاق خود را برای تلاش از دست بدهید؛ چون هدف شما دور و غیرقابل دسترس به نظر میرسد.
▪ یک برنامه عملیاتی تدوین کنید و به آن متعهد باشید
به گفتهی بنجامین فرانکلین: اگر در برنامهریزی شکست بخورید، برای شکست برنامهریزی کردهاید.
بهترین هدیهای که میتوانید در راه رسیدن به هدف برای خودتان در نظر بگیرید، یک برنامهی جامع و سنجیده است. برای این کار زمان بگذارید و همهی اهداف کوچکتر روزانه و هفتگی خود را یکجا جمع و مدیریت کنید. به این ترتیب به راحتی میتوانید میزان پیشرفت خود را بسنجید. همچنین میتوانید این برنامه عملیاتی را با کسی در میان بگذارید تا برای انجام آن متعهد شوید.
▪ اهداف خود را در طول روز هر چه زودتر به انجام برسانید
اگر در مورد سبک زندگی افراد موفق مطالعه کنید، متوجه میشوید که اکثر آنها، بیشتر کارهای خود را قبل از طلوع آفتاب انجام میدهند. در واقع نسبت به دیگران، بیشتر از ساعات اولیهی روز بهره میبرند. این عادت افراد موفق، تداعیکنندهی این ضربالمثل معروف است: سحرخیز باش تا کامروا شوی.
از ساعات اولیهی روز به بهترین شکل ممکن استفاده کنید و برنامههای در نظر گرفته شده را به انجام برسانید. با این کار در ادامهی روز هم از اینکه صبح پُر باری داشتهاید، احساس خوبی خواهید داشت و همیشه برای تلاش بیشتر و انجام کارهای دیگر، زمان کافی در اختیار دارید.
▪ به دیگران در مورد اهداف خود بگویید تا آن را پیگیری کنند
اگر بدانید که یک نفر تلاش و پیشرفت شما را بررسی و دنبال میکند، این خود باعث ایجاد انگیزه برای بیشتر تلاش کردن خواهد شد. یک دوست یا مشاور خوب پیدا کنید تا نقش یک فرد انگیزهبخش را برای شما بازی کند و هر زمان که لازم است برای ادامهی تلاش، به شما تلنگر بزند. زمانی که بهرهوری و اثربخشی این شیوه را ببینید، به ارزش فوقالعادهی آن پی خواهید برد.
▪ اطمینان حاصل کنید که اهدافتان شما را به وجد میآورند
به گفتهی آلبرت اینشتین: اگر میخواهید زندگی شادی داشته باشید، آن را با یک هدف گره بزنید تا با اشیاء و افراد دور و برتان.
اهدافی که برای خود در نظر میگیرید باید منبع شادی و لذت در زندگی شما باشند. این اهداف باید یکی از دلایل اصلی شما برای برخاستن از خواب و شروع یک روز دیگر باشند. اگر اهدافتان شما را به هیجان نمیآورند و محرک تلاش بیشتر نیستند، باید در آنها تجدید نظر کنید.
▪ در اهداف خود از زبان مثبت استفاده کنید
مشخص کردن یک هدف و تلاش برای رسیدن به آن، شما را تغییر میدهد. به یک فرد مثبتاندیش تبدیل میشوید و این هدف، شوق زندگی را در شما برمیانگیزد. اهداف شما باید این جنبههای مثبت را بازتاب دهد. به جای اینکه بگویید امروز هدفم این است که در محل کار اشتباه نکنم. این جمله را به کار ببرید: امروز هدفم این است که عملکرد بهتری داشته باشم.
همین تفاوت کلمات، باعث تغییر نگرش شما میشوند. به جای اینکه برای دوری از اشتباه سر کار بروید، روزتان را با تلاش برای موفقیت بیشتر شروع میکنید. در مشخص کردن اهدافتان، کلمات مثبت به کار ببرید و تأثیر آن را مشاهده کنید.
▪ برای جنبهها و ابعاد مختلف زندگیتان هدف داشته باشید
اهداف خود را فقط به مسائل کاری و پیشرفت در کار محدود نکنید. باید خودتان را با اهداف مختلف در ابعاد متفاوت زندگی به چالش بکشید. برای هر کدام از بخشهای زندگی خود هدفی داشته باشید؛ در ورزش، مسائل اقتصادی، روابط خانوادگی، رابطه با دیگران، تحصیل، مسائل روحانی و معنوی، سلامتی و حتی اهداف ماجراجویانه. برای هر کدام از بخشهای زندگیتان که برای شما ارزش دارند باید هدفی در نظر بگیرید. این اهداف موجب رشد و پیشرفت شما در تمام ابعاد زندگی میشوند.
▪ اهداف عملکردی را جایگزین اهداف نتیجهای کنید
بسیاری از رویدادها و اتفاقات زندگی از کنترل ما خارج هستند. مثلا فرض کنید که یکی از اهداف شما، صعود به قلهی اورست است. برای رسیدن به این هدف، برنامه میریزید و تمرینات روزانهی خود را دنبال میکنید. زمان موعود فرا میرسد و شما به همراه تیمتان عازم اورست میشوید اما شرایط آبوهوایی مانع صعود شما میشود و مجبور به بازگشت میشوید. با وجود اینکه تمام مراحل را بهدرستی پیش رفتهاید و کاملا برای رسیدن به هدف آمادگی دارید، آبوهوا مانع شما میشود؛ عاملی که از کنترل شما خارج است. شما تمام مراحل را با موفقیت طی کردهاید. اینکه به نتیجهی مورد نظر (که صعود به قله است) نرسیدهاید به معنای شکست شما نیست. در تمام مراحل کسب آمادگی، موفق بودهاید و فقط یک عامل بیرونی مانع رسیدن به نتیجه در زمان حاضر شده است. فارغ از نتیجه، شما در حال حاضر فردی هستید که آمادگی صعود به قله را دارید که به مراتب از نتیجه مهمتر است. زمانی که هدفی برای خود در نظر میگیرید، از این قبیل جملات استفاده نکنید: هدفم این است که تا فروردین سال ۹۷ قلهی اورست را فتح کنم. در عوض از چنین جملاتی استفاده کنید: هدفم این است که تا فروردین سال ۹۷، آمادگی لازم برای صعود به اورست را کسب کنم. در آن صورت، صعود به قله ساده است.
آیا شما هدفی در زندگی دارید؟ اگر پاسخ شما منفی است، باید در طرز فکر خود تجدید نظر کنید. به جای اینکه دست روی دست بگذارید و ببینید که زندگی چه چیزی برای شما به ارمغان میآورد، یک قدم جلوتر بروید و برای ساختن آیندهای که دوست دارید، تلاش کنید. درست است که بسیاری از رویدادهای زندگی از کنترل ما خارج است و به آن تسلط نداریم، اما با تعیین اهداف مشخص، میتوانیم هدایت خودمان را در دست بگیریم و شور زندگی را در خود بیدار کنیم.