اتفاقات جالبی که در بدن موقع فحش دادن می افتد
شاید خیلی ها بگویند که دشنام گویی، به خصوص از طریق بستری مثل اینترنت که افراد میتوانند در آن باشخصیت های جعلی و ناشناس حضور یابند، امری طبیعی است و فرد سالمی که روی چنین بستری برای خود با مشخصات واقعی حساب باز میکند، باید منتظر این بی حرمتی ها باشد، اما نکته اینجاست که تعداد این دشنام گوهای اینترنت باز، در مقاطعی به میلیون ها نفر می رسد. به زبان ساده و با یک حساب سرانگشتی از این همه آدم بی نزاکت، با احتمال زیاد چند نفر در بین دوستان و آشنایان ما هستند که مقابل ما ظاهری بسیار موجه دارند، اما به قول حافظ:
چون به خلوت می روند آن کار دیگر میکنند!
سوالی که در اینجا مطرح می شود، این است که اساسا چرا این آدم ها این قدر راحت و بی مقدمه از واژه های بی ادبانه و شرم آور به دفعات استفاده میکنند؟! کار به جایی رسیده است که در حال حاضر، در سطح جامعه هم بچه های مدرسه ای نیز مثل نقل و نبات فحش های رکیک بر زبان می آورند، اما بزرگ ترها طوری با آن ها برخورد میکنند که انگار این اتفاق امری طبیعی است و نباید باعث تعجب شود!
جالب اینجاست که بعضی ها با استناد به تحقیقات علمی، اصرار دارند ثابت کنند که فحش دادن دل آدم را خنک میکند و فشار روانی و هیجانی و استرس فرد را کاهش می دهد و باعث می شود شخص عصبانی به جای آسیب رساندن به دیگران، با گفتن چند کلمه رکیک، خشمش فروکش کند و آرام شود! و بعضی از پژوهشگران هم مدعی اند که دشنام گویی در زمان استرس، باعث می شود قدرت تحمل انسان و مقاومت او در مقابل درد چند برابر شود و مثلا مدت بیشتری دستان خود را در آب داغ نگه دارد.
اما در کنار همه این موارد، پژوهش های بی طرفانه دیگری هم هستند که ثابت میکنند دشنام گویی و استفاده از این نوع کلمات منفی، موجب ایجاد فشار و استرس بیش از حد به مراکز هیجانی مغز می شود و در درازمدت آسیب های جدی به بار می آورد. به بیان دیگر، فحش دادن و جملات رکیک گفتن شاید به ظاهر، در مواقع خاص و بحرانی، دردهای هیجانی را کم کند، اما اگر تبدیل به عادت شود، می تواند به مغز و در نتیجه زندگی عادی فرد لطمه های سنگین وارد کند.
برای اینکه ببینیم چرا دشنام دادن و استفاده از کلمات رکیک در سطح جامعه و به خصوص در شبکه های اجتماعی تا این حد زیاد شده است، بیایید این پدیده را عمیق تر بررسی کنیم.
دشنام معمولا با زبان بیان می شود، هرچند، گاهی آدم ها با حرکات بدن و گاهی با نقاشی و تصاویری که می کشند، بد و بیراه نثار هم میکنند. همه آدم ها از دوسالگی تا لحظه مرگ فحش دادن را می فهمند. هرچه دایره لغات دشنام و تعداد کلمات رکیک یک فرد وسیع تر باشد، قاعدتا آن شخص بسته به موقعیت، دشنام های جانانه تر و موثرتری را بلد است!
این مهارتی است که همه ما انسان ها کمابیش داریم. خیلی از ما متوجه میزان دردناکی و سنگینی فحش ها هم می شویم و می دانیم که به کار بردن یک کلمه خاص در یک موقعیت ویژه برای یک فرد مشخص می تواند چقدر موثرتر از کاربرد کلمات رکیک دیگر باشد. یعنی ما آدم ها، خیلی ساده، فحش ها و دشنام هایی را که به سمت همدیگر می فرستیم، با وسواس و هوشمندانه انتخاب می کنیم. اما چرا؟
درواقع دشنام ها پیام های هیجانی و احساسی را منتقل میکنند و بسته به هیجانی که قرار است بیان شود، به شکل های مختلف نواخته می شود. استفاده از واژه های رکیک باعث می شود انرژی اضافی منفی یا مثبت موجود در مغز تخلیه شود و در نتیجه مغز به تعادل برسد. برای همین است که خیلی ها حتی وقتی شاد و سرخوش و شنگول هستند هم از واژه های بی ادبانه استفاده میکنند!
هر وقت دیدیم میزان استفاده از کلمات نامناسب و بی ادبانه در بین عده ای از افراد جامعه افزایش یافت، اولین نتیجه ای که می توان گرفت این است که انباشتگی هیجانات منفی و مثبت در مغز آن افراد بیش از حد تعادل است و لازم است آنان با ساده ترین ابزار که زبان نام دارد، این انرژی هیجانی اضافی را از خود دور کنند.
نتیجه اینکه اگر مردمی زیاد فحش می دهند، خیلی ساده می توان گفت که ظرف هیجانی آن ها بیش از گنجایش اسمی خود پر شده است، درست مثل زودپز که وقتی فشار درون آن از یک حد بیشتر شود، سوت می زند، این افراد نیز زودپز احساسشان دچار اضافه فشار هیجانی شده است و این فشار اضافی، سوار بر کلمات رکیک به بیرون پرتاب می شوند تا آن فرد خالی شود و به تعادل و آرامش مورد نیازش برسد.
بنابراین، اگر در جامعه ای فحش و دشنام از حد طبیعی خود گذشت، کافی است علت اصلی آنچه اضافه هیجان های منفی و نیز سرریز هیجانات مثبت است، مدیریت کنیم و در گام اول مانع تحریک احساسی و زیاد شدن بی دلیل این هیجانات شویم و در گام دوم روش های معقولانه تر و سالم تری را برای کنترل هیجان ها به افراد آموزش دهیم.
البته ناگفته نماند که واژه های رکیک به خاطر وارد کردن ضربه احساسی و هیجانی بالا، به شنونده و مخاطب خود، جدا از آرام سازی و تخلیه هیجانی فرد، میتوانند ماموریت های دیگری را هم به عهده گیرند، مثلا خیلی ها برای هویت یابی دست به دامان کلمات زشت می شوند و بعضی از پسرها برای اینکه جزو پسربدها به شمار آیند و بقیه به آن ها احترام بگذارند و از آن ها حساب ببرند، تا میتوانند کلمات ممنوعه بسیاری را در جملات خود می گویند. همچنین دخترها هم برای اینکه کمتر شکننده به نظر آیند و شخصیت قوی از خود به نمایش گذارند، به دشنام دادن و استفاده از کلمات رکیک رو می آورند.
خیلی ها هم برای محافظت از خودشان و ایجاد فاصله بین آدم هایی که نسبت به آن ها احساس خطر میکنند، به فحاشی متوسل می شوند، مثلا بسیاری از خانم هایی که همسرشان فوت کرده است و یا مجبورند در مشاغل مردانه کار کنند، برای اینکه یک لایه حفاظتی بین خود و آدم شرورها ایجاد کنند، ترجیح می دهند از کلمات نازیبا استفاده بکنند، گرچه می دانند این طور صحبت کردن باعث می شود خیلی از آدم خوب ها از آن ها فاصله بگیرند.
البته در زشت و ناپسند بودن دشنام تردیدی نیست و هرچه یک فرد یا یک مجموعه از افراد، در سخن گفتن خود از واژه های بی ادبانه بیشتر استفاده کند، نه تنها ارزش اجتماعی خود را زیر سوال می برند، بلکه شان جایگاهی را هم که اشغال کرده اند، نابود کنند.
اما از سوی دیگر میزان استفاده از کلمات رکیک نمایانگر انباشت هیجان و سرریز شدن احساسات منفی و مثبتی است که ذهن فرد فحاش نتوانسته است آن ها را مدیریت و کنترل کند. اگر قرار باشد جلوی فحاشی گرفته شود، در ابتدا باید منشا آن پیدا شود. بسیاری اوقات اگر سرچشمه هیجان اضافی و سربار پیدا شده و تولید آن متوقف شود، استفاده از کلمات بی ادبانه هم عملا به صفر می رسد.
یادمان باشد زودپزی که فشار داخل آن در حد خطر نباشد، سوت نمی زند. زودپز زمانی به سوت زدن می افتد که فشار درونش بیشتر از حد تعریف شده باشد. برای کاهش فشار هم کافی است حرارت زیر زودپز کم شود، چون وقتی دما کاهش یابد، صدای سوت دیگر شنیده نمی شود.