از نگرانی همیشگی خود خسته شدید پس چاره کار چیست
▪ طرز فکر خود در خصوص نگرانی را تغییر دهید
هدف از نگرانی چیست؟ آیا با این کار مشکلات حل می شوند؟ آیا مانع مشکلات می شود؟ یا آنها را وخیم تر میکند؟ با پاسخ به این پرسش ها متوجه می شوید که نگرانی سودی برای شما ندارد و فقط یک علامت است.
▪ زمانی خاص را برای نگران شدن اختصاص دهید
بسیاری از افراد همیشه نگران احساس میکنند که نمیتوانند این حس را کنترل کنند. این افراد سعی میکنند با عباراتی همچون نگران نباش یا بهش فکر نکن خود را آرام کنند. این روش به ندرت موثر واقع می شود. دلیل هم این است که این جملات، دستوراتی منفی هستند که مردم معمولا به راحتی آن را دریافت نمیکنند. این دستورات باعث می شوند شما به آنچه که در اصل سعی دارید از آن پرهیز کنید بیشتر بیاندیشید.
مثلا تصور کنیدبه شما بگویم نمی خواهم به گورخری با راه های صورتی و آبی فکر کنی. شما برای اینکه به چنین گورخری فکر نکنید باید ابتدا تصور کنید چنین گورخری چه ظاهری خواهد داشت. بنابراین وقتی به شما گفته می شود نگران فلان موضوع نباش، اول شما باید به آن موضوع فکر کنید تا بتوانید در مورد آن فکر نکنید. بنابراین زمانی را برای نگران شدن اختصاص دهید. مثلا روزی ۱۵ دقیقه به خودتان برای نگران شدن در مورد موضوعات مختلف فرصت بدهید. زمانی را انتخاب کنید که احساس آرامش بیشتری دارید که البته نباید پیش از ساعت خواب باشد. به افکارتان اجازه بدهید هر چقدر دوست دارند حرف بزنند. بدین ترتیب شما کنترل حس نگرانی خود را به دست می آورید و دیگر هر لحظه از این حس رنج نمی برید.
▪ آیا روی موضوعی که باعث نگرانی شما شده کنترلی دارید؟
از خودتان بپرسید که آیا کنترلی روی این موضوع دارم؟ خیلی از مواردی که موجب نگرانی مردم می شوند، مواردی هستند که آنها کوچکترین کنترلی روی آن ندارند. بعنوان مثال، آب و هوا. قطعا نمی توانیم آن را کنترل کنیم ولی می توانیم خودمان را برای شرایط آب و هوایی احتمالی آماده کنیم.
▪ آیا نگرانی شما واقعی است یا موضوع ساخته ذهن شماست؟
بر روی یک کاغذ چهار ستون بکشید. در اولین ستون از سمت چپ نگرانی های خود را بنویسید. در ستون بعدی مشخص کنید آیا این نگرانی واقعی است یا خیر و آیا دلیلی برای آن وجود دارد. در ستون بعدی روش دیگری برای فکر کردن به آن موضوع را یادداشت کنید و در نهایت به این بیاندیشید که آیا تفکر اولیه سودمند بوده است. مثلا فردی برای یک نمایش تئاتر بلیط دارد و نگران است که اگر بیمار شود شانس تماشای این تئاتر را از دست بدهد. در ستون ها به ترتیب چنین خواهد نوشت:
ستون اول: نگرانم که اگر بیمار شوم نمایش روز جمعه را از دست می دهم
ستون دوم: الان بیمار نیستم و بنابراین این فکر واقعیت نداشته و فاقد اعتبار است
ستون سوم: با دقت از سلامتی خودم مراقبت می کنم و به اندازه کافی استراحت می کنم تا برای روز نمایش مشکلی نداشته باشم
ستون چهارم: بیمار نشدم و به نمایش رسیدم. نگرانی من بی مورد بود.
▪ اقدام کنید
تفاوت زیادی بین نگرانی و حل مشکل وجود دارد. نگرانی همان افکار تکراری هستند که به ما کمکی نمیکنند و به استرس بیشتر ختم شده و مانع لذت بردن ما از زندگی می شوند. اما حل مشکل تمرکز را بر خروج از چنین تفکراتی قرار می دهد و زندگی را دلپذیرتر میکند. به حل مشکل فکر کنید و راهکارها را شناسایی کنید. اگر دوستتان در چنین موقعیتی بود چه توصیه ای برای او داشتید؟ چه اقدامی برای اجرای راهکار خود پیش می گرفتید؟ خب، پس اقدام کنید.
▪ با حس بی ثباتی ارتباط برقرار کنید
سعی کنید با حس عدم اطمینان از آنچه رخ خواهد داد کنار بیایید. ماهیت غیر قابل پیش بینی بودن زندگی را بپذیرید. هیچوقت تصور کرده اید که اگر از تمامی اتفاقاتی که قرار است در آینده رخ دهند با خبر بودیم چقدر زندگی خسته کننده می شد؟ پس بی ثباتی و ابهام را بپذیرید و با آن ارتباط برقرار کنید.
بنابراین بار دیگر که حس نگرانی به شما هجوم آورد، نفسی عمیق بکشید و بدانید که این حس طبیعی است و فقط رویکرد خود به آن را تغییر دهید.