ازدواج های اجباری به دلیل عدم عشق و علاقه طرفین به یکدیگر و حتی تنفر از هم در بیشتر مواقع به سردی و جدایی می انجامد. به همین دلیل توجه دختر و پسر و والدینشان برای جلوگیری از وقوع چنین ازدواج هایی لازم و ضروری می باشد.
درست است که اجبار در ازدواج یا حتی تشویق بیش از اندازه اطرافیان به ازدواج آزار دهنده است. اما هر ازدواجی که این شرایط را داشته باشد، اجباری نیست. ازدواج اجباری به ازدواجی گفته می شود که در آن دختر یا پسر توسط فردی دیگر چون والدین، سرپرست، خواهر یا برادر و… با تهدید، ارعاب، مشوق های چشمگیر، خشونت یا قطع امکانات قبلی، مجبور به ازدواج با شخصی که هیچ علاقه ای به زندگی با وی ندارند، شوند.
ازدواج اجباری چند قسم است :
۱ – ازدواجی که از سوی والدین تحمیل می شود.
۲ – ازدواجی که از سوی سرپرستان فرد چون برادر بزرگتر، عمو و … اجبار می گردد.
۳ – ازدواجی که از سوی خود فرد به خودش تحمیل می گردد.
۴ – ازدواجی که قبایل تحمیل میکنند. مثل ازدواج های خون بس.
معمولاً افراد به دلایل مختلفی درگیر نوع اول و دوم ازدواج های اجباری می شوند که گاه آنها را به سمت ازدواج اجباری نوع سوم یعنی خود تحمیلی سوق می دهند :
_ خواستگار جزو آشنایان نزدیک والدین یا سرپرستان می باشد و به قولی خانواده به خاطر رو دربایستی فامیلی دختر یا پسرشان را مجبور به ازدواج می نمایند.
_ گاه برخی از خانواده ها به ازدواج فرزندشان مانند یک معامله پرسود می نگرند و به همین دلیل فرزندشان را وادار به ازدواج با فرد مورد نظرشان می نمایند.
_ گاه والدین گمان می کنند که فرزندانشان به دلیل سن کم و نداشتن تجربه نمیتوانند خوب را از بد تشخیص دهند به همین دلیل آنها را مجبور می کنند که با فلان فرد که آنها برایش تعیین کرده اند ازدواج کند به این گمان که ازدواجشان به خوشبختی خواهد انجامید.
و …
اینجا، روی صحبت مان با خانواده هاست. متاسفانه گاهی خانواده ها گمان می کنند که تنها کسانی هستند که می دانند خوشبختی و سعادت فرزندشان در گرو چه چیزهایی می باشد و برای اینکه فرزندشان را در دنیای خوشبختی ببینند از هر راهی برای وادار کردن آنها به ازدواج استفاده می نمایند.
به همین دلیل است که گاهی والدین، برادر و افراد با نفوذ فامیل، ممکن است از روش های آزار جسمی چون کتک زدن، حبس کردن و … برای به کرسی نشاندن حرف شان استفاده کنند.
بعضی از خانواده ها از ایجاد فشارهای روانی به فرزندان بهره می گیرند و با او قهر میکنند، به حال خود رهایشان میکنند، به خشونت زبانی روی می آورند مثلا تکه می اندازند، تحقیر میکنند، سرکوفت میزنند، منت می گذارند و… عده ای از والدین هم فرزندشان را از برخی از حقوق طبیعی یا فرصت ها و خواسته هایشان محروم میکنند.
چه باید کرد؟
فرزندان باید توجه داشته باشند که مسئولیت زندگی آینده شان بر عهده خودشان است. یعنی آنها باید به تنهایی تمام خوشی ها و غمهای آن را تجربه نمایند و والدین و اطرافیانشان نمیتوانند در پیمودن این راه کمک شایانی به آنها بکنند. پس بهترین راه این است که دختر و پسر سعی کنند، خود برای آینده و زندگی مشترکشان برنامه ریزی کرده و تصمیم بگیرند.
در این راستا هم برای مقابله با سرسختی و مقاومت والدین میتوانند از راهکارهای ذیل استفاده نمایند :
۱ – داشتن صبر فراوان در این راه و توکل به خداوند متعال و استعانت از او.
۲ – مشورت با مشاوران متخصص یا بزرگان فامیل، طرح بحث و یاری جستن از آنها.
۳ – صحبت با والدین و طرح بحث با آنها در کمال آرامش و احترام.
۴ – یادآوری تجربیات تلخ دوستان و آشنایان از زندگی مشترک و اشتباهاتشان به والدین و بیدار سازی آنها.
۵ – در صورتی که صحبت فرزند با والدین موثر نبود باید از نفوذ و قدرت بزرگان فامیل بر روی والدین استفاده کرده و از آنها طلب یاری نمود.
۶ – برخی میتوانند برای قانع کردن والدینشان از مشاوران خبره و متخصص نیز استفاده کنند.
۷ – در قانون راه هایی برای مصالحه در چنین مواردی وجود دارد. این را هم در نظر بگیرید که خطبه عقد، با بله گفتن شما به پایان می رسد. اگر واقعا فکر میکنید که انتخاب والدین تان شما را بدبخت خواهد کرد و این انتخاب از نظر مشاور یا اطرافیانتان هم غلط است، به جای بله، نه بگویید تا شاید با میانجی گری و صحبت های عاقد، روحانی یا بزرگتر مراسم، پدر و مادرتان بیشتر روی تصمیم شان تجدید نظر کنند.