قورباغه را قورت بده
▪ ۲۱ روش عالی غلبه بر تنبلی و انجام بیشترین کار در کمترین زمان
▪ نویسنده: برایان تریسی
▪ مترجمین: اشرف رحمانی و کوروش طارمی
▪ پیشگفتار مترجمین
بهتر است صادقانه اعتراف کنیم که در وهلهی نخست عنوان جذاب کتاب باعث شد که آن را انتخاب و تهیه کنیم. اما وقتی شروع به خواندن این کتاب کردیم مطالب آن را بسیار جذابتر از عنوان آن یافتیم. باور کردن این حرف که خواندن این کتاب زندگی ما را از این رو به آن رو کرد برای کسانی که کتاب را بخوانند و به دستورالعملهای آن واقعاً عمل کنند بسیار آسان خواهد بود. وقتی لیستهایی را که نویسنده گفته بود نوشتیم و مطابق برنامه زمانبندی شدهای که روش تهیهی آن در کتاب توصیف شده است شروع به کار کردیم بزودی متوجه شدیم که داریم کارهای بسیار مهمتری را در مدت زمان بسیار کمتری به انجام میرسانیم.
در نتیجه خرسندی و رضایتی که به خاطر احساس پیشرفت و موفقیت در زندگی خصوصی و شغلی خود پیدا کردیم با انگیزه بیشتری به کار ادامه دادیم و روش کار خود را طبق اصول و روشی که از همین کتاب یاد گرفته بودیم مرتباً تصحیح و تکمیل کردیم. به این ترتیب کارآیی ما باز هم بیشتر شد و در نتیجه به طور طبیعی در چرخه پیشرفت و موفقیت فزاینده قرار گرفتیم. درآمد ما بدون اغراق چند برابر شد، روابط فردی و اجتماعی ما بهبود پیدا کرد و توانستیم افقهای جدیدی را در زمینههای شغلی، تحصیلی و معنوی پیش روی خود باز کنیم.
جزئیات مربوط به پیشرفتها و موفقیتهای ناشی از به کارگیری روشهایی که این کتاب آموزش میدهد برای هر کسی بسته به اهدافی که برای خود برمیگزیند میتواند متفاوت باشد به همین دلیل فکر میکنیم که در این پیشگفتار نباید به ذکر جزئیات بپردازیم. تنها باید بگوییم با نتایج ارزشمندی که از مطالعه این کتاب بدست آوردیم، لازم دانستیم که این اثر فوقالعاده را در اختیار دیگران هم بگذاریم.
پیشگفتار نویسنده
از اینکه این کتاب را در دست گرفتهاید متشکرم. امیدوارم ایدههایی که در این کتاب مطرح میشود همانطور که توانسته است به من و هزاران نفر دیگر کمک کند، برای شما نیز مفید باشد. در واقع امیدوارم که این کتاب بتواند زندگی شما را برای همیشه دگرگون کند.
شما هیچوقت برای انجام تمام کارهایی که باید انجام بدهید فرصت کافی ندارید. شما به معنای واقعی کلمه در انبوه کارها، مسئولیتهای فردی، پروژهها، روزنامهها و مجلههای زیادی که باید بخوانید و کتابهایی که روی هم انبار شدهاند تا یک روز، به محض اینکه فرصتش را پیدا کردید به سراغ آنها بروید، غرق شدهاید.
اما واقعیت این است که هیچوقت نمیتوانید عقب افتادگی خود را جبران کنید و از کارهایتان جلو بیافتید. شما هرگز نمیتوانید آنقدر از کارها پیشی بگیرید که بتوانید تمام آن کتابها و نشریهها را بخوانید و نیز به تفریحاتی که همیشه آرزویش را داشتهاید بپردازید.
در ضمن این فکر را که میتوانید با بالا بردن بهرهوری خود مشکلاتی را که در زمینهی مدیریت زمان دارید حل کنید، از ذهنتان بیرون کنید. هر قدر هم که بر تکنیکهای بهرهوری فردی مسلط باشید همیشه بیش از آن کار دارید که بتوانید در مدت زمانی که دراختیار دارید، صرفنظر از اینکه چقدر وقت دارید، به همه این کارها برسید.
شما فقط به یک طریق میتوانید وقت و زندگی خود را تحت کنترل درآورید و آن هم تغییر دادن روش فکرکردن، کارکردن و نحوه روبرو شدن با سیل بیپایان کارهایی است که هر روز بر سرتان میریزد. میزان تحت کنترل درآوردن کارها و فعالیتهایتان بستگی دارد به اینکه تا چه حد بتوانید انجام بعضی از کارها را متوقف کنید و به جای آن وقت بیشتری را صرف فعالیتهای کمتری کنید که واقعاً میتوانند در زندگی شما تحول ایجاد کنند.
من بیش از سی سال است که به مطالعهی مدیریت زمان مشغول هستم و عمیقاً کارهای کسانی را که در این زمینه تخصص دارند، مانند پیتر دروکِر، آلکس مک کِتری، آلن لِی کیِن، استفن کاوی و بسیار بسیار افراد دیگر را مطالعه کردهام. صدها کتاب و هزاران مقاله در زمینه اثر بخشی و کارآیی فردی خواندهام و این کتاب نتیجه آنهاست.
هر وقت با ایدهی خوبی مواجه شدهام آن را در زندگی خصوصی و شغلی خودم امتحان کردهام و اگر نتیجه بخش بوده است آن را در گفتهها و سمینارهایم مورد استفاده قرار داده و به دیگران آموزش دادهام.
گالیله میگوید: شما نمیتوانید به یک نفر چیزی را که خودش از قبل نمیداند یاد بدهید، فقط میتوانید او را از آنچه میداند با خبر کنید.
مطالبی که در این کتاب مطرح میشود بسته به میزان دانش و تجربه شما برایتان آشنا به نظر خواهد رسید. این کتاب مطالب مورد نظر را به سطح بالاتری از آگاهی شما منتقل خواهد کرد. با یاد گرفتن این روشها و تکنیکها و به کارگیری مداوم آنها تا جایی که تبدیل به عادت شوند میتوانید جریان زندگی خود را به نحوی بسیار مثبت تغییر دهید.
حکایت خودم
اجازه بدهید مختصری راجع به خودم و دلایل بوجود آمدن این کتاب برایتان بگویم. من در آغاز زندگی بــه جز داشتن یک ذهـن کنجکـاو از مـزایای چندانی بهرهمنـد نبـودم. در مـدرسه درس نمیخواندم و شاگرد ضعیفی بودم و دست آخر هم ترک تحصیل کردم. سالها به کارهای سخت یدی مشغول بودم و آیندهی امید بخشی را در پیش روی خود نمیدیدم.
در جوانی در یک کشتی باربری کاری پیدا کردم و رفتم تا دنیا را ببینم. به مدت هشت سال سفر کردم، کار کردم و باز هم سفر کردم تا اینکه، در نهایت بیش از هشتاد کشور دنیا را در پنج قاره جهان دیدم.
وقتی دیگر نتوانستم کار یَدی پیدا کنم به سراغ فروشندگی رفتم. از این خانه به آن خانه میرفتم و با درصد معینی که از فروش کالاها نصیبم میشد گذران زندگی میکردم. مدتها درگیر فروش اجناس مختلف بودم تا اینکه یک روز به اطرافم نگاه کردم و از خودم پرسیدم: چطور است که دیگران از من موفقترند؟
آن وقت دست به کار دیگری زدم که زندگی مرا از این رو به آن رو کرد. به سراغ فروشندگان موفق رفتم و از آنها پرسیدم که چطور کار میکنند. آنها به من گفتند که چه کار میکنند و من هم به نصیحتهایشان عمل کردم و فروشم بالا رفت. در نهایت آنقدر پیشرفت کردم که تبدیل به یک مدیر فروش شدم. در کار مدیریت فروش هم از همان استراتژی استفاده کردم تا یاد گرفتم کسانی که در کار مدیریت فروش موفق هستند چه کار میکنند و آنوقت خودم هم همان کارها را انجام دادم.
این جریان یادگیری و به کارگیری آنچه یاد میگرفتم زندگی مرا دگرگون کرد. هوز هم مبهوت هستم که این کار چقدر ساده و بدیهی است. فقط کافی است یاد بگیری که افراد موفق چه کار میکنند و آنوقت خودت هم همان کارها را بکنی تا به همان نتایج برسی. واقعاً چه ایدهی جالبی است.
مطلب خیلی ساده است. بعضی از افراد بهتر از دیگران عمل میکنند، چون کارهای بخصوصی را به روش متفاوتی انجام میدهند. در واقع کارهای درست را با روش درست انجام میدهند، بخصوص اینکه این افراد از وقتشان به نحوی بسیار بسیار بهتر از یک فرد عادی استفاده میکنند.
به خاطر تجربیات ناموفقی که در زندگی داشتم یک نوع احساس ضعف و عدم کارآیی در من شکـل گـرفته بـود. در ایـن مخمصه ذهنی گـرفتار شده که فکـر میکردم کسانی که بهتر از مـن عمل میکنند واقعاً بهتر از من هستند. آنچه یاد گرفتم این بود که این فکر ضرورتاً درست نیست. آنها فقط کارها را با روش دیگری انجام میدادند و از نظر منطقی آنچه را آنها یاد گرفته بودند من نیز توانستم یاد بگیرم.
این برای من در حکم یک مکاشفه بود و من از این کشف، هم مبهوت بودم و هم هیجان زده. هنوز هم هستم. دریافتم که میتوانم زندگی خودم را تغییر دهم و میتوانم تقریباً به هر هدفی کـه برای خودم تعیین کنم برسم به شرط آنکه ببینم کسانی که در آن زمینه موفق هستند چه میکـنند و سپـس خـودم همان کارها را انجـام دهم تا نهایتاً به همان نتایجی که آنها به دست آوردهاند برسم.
ظرف مدت یکسال پس از شروع کارم در زمینه فروش تبدیل به یک فروشنده طراز اول شدم. یک سال پس از آنکه وارد حوزه مدیریت شدم توانستم تبدیل به مدیر عاملی شوم که نود و پنج نفر نماینده فروش در شش کشور دنیا زیر دستش کار میکردند. در آن زمان بیست و پنج سال داشتم.
در طی سالها در بیست و دو حرفهی مختلف کار کردم، چندین شرکت را تأسیس و راهاندازی کردم و از یک دانشگاه معتبر در رشتهی مدیریت بازرگانی مدرک گرفتم. همچنین توانستم زبانهای فرانسه، آلمانی و اسپانیایی را یاد بگیرم و به عنوان سخنران، مربی و مشاور با بیش از ۵۰۰ کمپانی همکاری کنم. در حال حاضر سالانه برای بیش از ۳۰۰۰۰۰ نفر سخنرانی میکنم و سمینارهایی برگزار میکنم که بیش از ۲۰۰۰۰ نفر شرکت کننده دارند.
در طول سوابق حرفهای خود یک حقیقت ساده را در یافتهام. کلید دستیابی به موفقیت بزرگ، پیروزی، احترام، مقام و خوشبختی در زندگی این است که بتوانی ذهنت را تمام و کمال روی مهمترین کـار یا هدفی که داری متمرکز کنی، آن را درست انجامدهی و تا آن را به اتمام نرساندهای دست از کار نکشی. همین بینش کلیدی است که قلب و روح این کتاب را تشکیل میدهد.
این کتاب برای این نوشته شده است که به شما نشان بدهد چطور در کارهایتان سریعتر پیش بروید. روشهایی که در زیر میخوانید شامل بیست و یک اصل است که در مجموع قدرتمندترین اصولی است که تا کنون در زمینه کارآیی فردی کشف کردهام.
روشها، تکنیکها و استراتژیهایی که ارائه میشوند کاربردی، اثبات شده و سریعالعمل هستند. برای صرفهجویی در وقت از توضیحات گوناگون روانشناختی و عاطفی در مورد تنبلی و ضعف در مدیریت زمان خودداری شده است. در اینجا از مقدمهچینیهای طولانی در مورد مباحث نظری و اصول و روش تحقیق، خبری نیست. آنچه در اینجا میآموزید اعمال مشخصی است که میتوانید آنها را بلافاصله به کار بگیرید تا در کار خود به نتایج بهتر و سریعتر دست پیدا کنید.
هر ایدهای که در این کتاب عنوان میشود روی بالابردن سطح کلی بهرهوری، عملکرد و بازده کاری شما متمرکز شده است تا ارزش و اعتبار شما را در هر کاری که میکنید بیشتر کند. شما میتوانید بسیاری از این ایدهها را در زندگی خصوصی خود نیز به کار بگیرید. هر کدام از این روشها و تکنیکهای بیست و یک گانه به خودی خود کامل بوده و همگی ضروری هستند. یک استراتژی ممکن است در موفقیت در یک کار مؤثر باشد و یک استراتژی دیگر را میتوان برای کار دیگری استفاده کرد. روی هم رفته این ایـدههای بیست و یک گانه در مورد کارآیی فـردی مثل غذاهای آمادهای هستند کـه میتوان آنها را در هـر زمان و به ترتیب اهمیتی کـه در شـرایط کنونی برای ما دارد به طـور دلخواه مـورد استفاده قرار داد.
کلید موفقیت عمل کـردن است. ایـن اصول برای رسیدن بـه پیشرفتها و نتایج سریع و قابل پیشبینی نتیجهبخش هستند. هر چقدر سریعتر آنها را یاد بگیرید و به کار ببندید مسلماً در حرفه خود سریعتر پیشرفت خواهید کرد.
هیچ مـحدودیتی در مـورد آنچـه مـیتـوانیـد انجـام بـدهید وجـود نـخواهـد داشـت بـه شـرطی کــه یــاد بـگیریـد چـطور؛
قورباغه را قورت بدهید
برایان تریسی
سولانابیچ، کالیفرنیا
مقـدمـه
قـوربـاغـه را قـورت بـده.
عصر حاضر برای زندگی کردن دوران فوقالعادهای است. در هیچ زمانی تا این حد امکانات و فرصتهای گوناگون برای دستیابی به بیشترین اهداف وجود نداشته است. چرا که شاید در هیچ دورانی از تاریخ بشر به این اندازه انتخابهای گوناگون در پیش روی انسان نبوده است. در واقع آنقدر کارهای خوب و جالب برای انجام دادن وجود دارد که شاید بتوان گفت توانایی تصمیمگیری و انتخاب از میان آنها عامل تعیین کنندهی موفقیت شما در زندگی است.
اگر شما هم مثل بیشتر مردم این دوره و زمانه باشید حتماً با زیادی کارها و کمی وقت مواجه هستید. در حالیکه با انجام امور موجود دست به گریبانید کارها و وظایف جدید به طور سیلآسا به سوی شما هجوم میآورند. به همین دلیل است که هرگز نمیتوانید تمام کارهایتان را انجام بدهید. شما هیچ وقت نمیتوانید از کارها پیشی بگیرید و همیشه در مورد بعضی از کارها و یا شاید در مورد بیشتر کارها از برنامه عقب میافتید.
با این اوصاف در این زمان و شاید بیش از هر زمان دیگر در گذشته توانایی شما در تعیین مهمترین کارهایی که باید شروع کرده و سریعاً به اتمام برسانید به احتمال زیاد بیش از هر توانایی یا مهارت دیگری در موفقیت شما نقش خواهد داشت.
یک انسان واقعی اگر بتواند این عادت را در خود ایجاد کند که کارهای خود را به طور واضح اولویتبندی کند و کارهای مهم را سریعاً انجام دهد، میتواند از یک نابغه که زیاد حرف میزند و نقشههای عالی میکشد اما کمتر کاری را به انجام میرساند پیشی بگیرد.
از قدیم گفتهاند اگر اولین کاری که باید هر روز صبح انجام بدهی این باشد که قورباغهی زندهای را قورت بدهی در بقیه روز خیالت راحت خواهد بود که سختترین و بدترین اتفاقی را کـه ممکن است در تمام روز برایت پیش بیاید پشت سر گذاشتهای.
قورباغه شما در واقع بزرگترین و مهمترین کاری است که باید انجام بدهید. همان کاری که اگر الان فکری به حالش نکنید به احتمال زیاد همین طور برای انجام آن تنبلی خواهید کرد. ضمناً کار مورد نظر همان کاری است که انجام آن در حال حاضر میتواند بیشترین تأثیر را در زندگی شما بگذارد.
قدیمیها همچنین گفتهاند
اگر قرار است دو تا قورباغه را بخوری اول آن یکی را که زشتتر است بخور.
منظور این است که اگر دو کار مهم را پیش رو دارید اول کاری را که بزرگتر و سختتر و مهمتر است انجام بدهید. خود را موظف کنید که بلافاصله دست بکار شوید و آنقدر مداومت به خرج دهید تا کار را به اتمام برسانید پیش از آنکه دست به انجام کار دیگری بزنید.
به این کار مثل یک امتحان فکر کنید و با آن مثل یک مبارزه فردی روبرو شوید. در برابر این وسوسه که اول کـارهای آسانتر را انجام دهید مقاومت کنید.
مدام به خودتان یادآوری کنید که مهمترین تصمیمی کـه هر روز میگیرید این است که اول چه کاری را انجام بدهید و بعد از آن به چه کاری مشغول بشوید، البته اگر کار اول را به انجام برسانید.
حرف آخر این است
اگر باید قورباغه زندهای را بخوری هیچ فایدهای ندارد که مدت زیادی بنشینی و به آن نگاه کنی.
کلید رسیدن به سطوح بالای کارایی و بهرهوری این است که این عادت را برای همیشه در خود ایجاد کنید که هر روز صبح ابتدا به سر وقت مهمترین کار خود بروید. باید در زندگی این عادت را در خود ایجاد کنید که هر روز قبل از هر کاری اول قورباغه خود را قورت بدهید بدون آنکه وقت زیادی را صرف فکر کردن درباره این کار بکنید.
بـا مـطالعه و بـررسی هـر چـه بیشتر در مــورد مـردان و زنـان کـه درآمد بیشتری داشته و سریعتـر پیشرفت کردهاند ویژگـی عمل گرایی به عنوان بارزترین و پایدارترین رفتاری که آنها در هر کاری از خود نشان میدهند خودنمایی مـیکند. افـراد موفق و مؤثر کـسانی هستند کـه مستقیماً به سراغ کارهای اصلی خود میروند و خود را موظف میکنند تا آنها را به اتمام برسانند.
در دنیای ما، و به خصوص در دنیای شغلی ما، افراد برای رسیدن به نتایج معین و قابل اندازهگیری دستمزد میگیرند و ارتقاء مقام پیدا میکنند. شما برای انجام خدمات ارزشمند و به ویژه خدماتی که از شما خواسته میشود پول میگیرید.
شکست در عمل یکی از مهمترین مشکلاتی است که امروزه در سازمانها به چشم میخورد. بسیاری از مردم مَشغَله را با موفقیت اشتباه میگیرند. این قبیل افراد مدام حرف میزنند، مرتب جلسه تشکیل میدهند و برنامههای فوقالعادهای را طرحریزی میکنند، اما در نهایت کارمفیدی انجام نمیدهند و به نتایج مطلوب دست پیدا نمیکنند.
حداقل ۹۵ درصد موفقیت شما در زندگی و کار بستگی به عادتهای مختلفی دارد که به مرور زمان کسب میکنید، عادت تعیین اولویتها، غلبه بر تنبلی و مداومت در انجام امور، مهمترین وظایف یک مهارت ذهنی و جسمی است. پس میتوانید این عادت را از طریق تمرین و تکرار پی در پی یاد بگیرید و آنقدر به آن ادامه دهید تا در ذهن ناخودآگاه شما نقش ببندد و به جزء جدانشدنی رفتار شما تبدیل شود. زمانی که این رفتار تبدیل به عادت شود انجام آن بهآسانی و بهطور خودکار صورت میگیرد.
شما از نظر ذهنی و عاطفی طوری طرحریزی شدهاید که موفقیت در انجام کارها به شما احساس خوب و مثبتی میدهد، شما را خوشحال میکند و در شما احساس پیروزی ایجاد میکند.
هر وقت از عهده کاری، چه کوچک و چه بزرگ، برمیآیید موجی از انرژی، شور و شوق و اعتماد به نفس را در خود احساس میکنید. هر چقدر این کار مهمتر باشد در وجود خود و دنیای پیرامونتان شادی، اعتماد به نفس و قدرت بیشتری احساس میکنید.
یکی از به اصطلاح بزرگترین رازهای موفقیت این است که شما واقعاً میتوانید در خودتان یک اعتماد مثبت نسبت به لذتی ایجاد کنید که از اطمینان، اعتماد و قابلیت حاصل از موفقیت ناشی میشود. وقتی این اعتیاد را در خود ایجاد کردید آنوقت بدون آنکه حتی درباره آن فکر کنید زندگی خود را به نحوی سرو سامان خواهید داد که مدام کارها و پروژههای بزرگتری را آغاز کنید و به انجام برسانید.
یکی از راههای رسیدن به یک زندگی عالی، موفقیت شغلی و رضایت کامل از خود، این است که عادت شروع کردن کارهای مهم و تمام کردن آنها را در خود ایجاد کنید. وقتی به این مرحله برسید این عادت چنان نیرومند میشود که به پایان رساندن کارهای مهم را آسانتر از رهاکردن آنها خواهید یافت.
شاید این لطیفه را شنیده باشید که مردی در یکی از خیابانهای نیویورک از موسیقیدانی میپرسد که چطور میتواند به تالار کارنگی برسد و موسیقیدان جواب میدهد: با تمرین آقا، با تمرین
تمرین، کلید تسلط بر هر مهارتی است. خوشبختانه ذهن شما مثل یک ماهیچه عمل میکند. هر چقدر بیشتر آن را بهکار بگیرید قویتر میشود و قابلیت بیشتری پیدا میکند. با تمرین میتوانید هر رفتار یا مهارتی را که دوست دارید یا ضروری میدانید در خودتان بپرورانید.
برای ایجاد عادت توجه و تمرکز بر روی مهمترین کارها به سه ویژگی اساسی نیاز دارید که هر سه را میتوان یاد گرفت. این سه ویژگی، تصمیمگیری، انضباط و اراده هستند.
اول باید تصمیم بگیرید که عادت به انجام رساندن کارها را در خود بپرورانید. دوم باید خودتان را منضبط کنید تا اصول لازم برای ایجاد این عادت را آنقدر تمرین کنید تا بر آنها تسلط پیدا کنید. و در آخر باید هر کاری را که بر اساس این اصول انجام میدهید با استفاده از نیروی اراده تقویت کنید تا اینکه این عادت ثبات پیدا کند و به جزء جدانشدنی شخصیت شما بدل شود.
برای اینکه روند پیشرفت خود را به سوی شخصیت مثمر ثمر، مؤثر و کارآمدی که میخواهید باشید سرعت بدهید یک روش ویژه وجود دارد. باید مدام به فواید و مزایای اهل عمل بودن، سریع کار کردن و تمرکز داشتن فکر کنید. خود را همان فردی تصور کنید که کارهای مهم را به سرعت، به خوبی و بطور مداوم انجام میدهد.
تصویر ذهنی که از خودتان دارید تأثیر شگرفی بر رفتار شما دارد. خود را به صورت فردی که میخواهید در آینده باشید مجسم کنید. تصویر شما از خودتان یا به عبارت دیگر اینکه خود را از درون چگونه میبینید تا حد زیادی نحوه عملکرد شما را در جهان بیرون تعیین میکند. جیم کَتکارت که یک سخنران حرفهای است میگوید: شما تبدیل به همانی میشوید که تجسم میکنید.
توانایی شما برای یادگیری و پروراندن مهارتها، عادتها، و قابلیتهای جدید عملاً نامحدود است. وقتی از طریق تمرین و تکرار خودتان را تربیت میکنید تا بر تنبلی غلبه کنید و کارهای مهم خود را به سرعت انجام دهید، در جاده زندگی و کار وارد خط سرعت میشوید و درست مثل این است که پایتان را روی پدال گاز فشار بدهید.
پس قورباغه را قورت بده.
سفره را بچینید
برای موفقیت یک ویژگی هست که فرد باید آن را داشته باشد و آن مشخص بودن هدف است. به بیان دیگر، فرد باید بداند که چه میخواهد و شدیداً خواستار بدست آوردن آن باشد.
ناپلئون هیل
قبل ازآنکه بتوانید قورباغه خود را مشخص کنید و دست به کار خوردن آن شوید باید ابتدا دقیقاً معین کنید که در هر حوزه از زندگیتان به چه چیزی میخواهید برسید. در بالا بردن کارایی فردی مهمترین اصل روشن بودن هدف است. اولین دلیل اینکه چرا بعضی از مردم میتوانند کارها را سریعتر انجام دهند این است که هدفها و برنامههای کاملاً روشنی دارند و از آنها فاصله نمیگیرند.
هر چه برایتان روشنتر باشد که چه میخواهید و برای به دست آوردن آن چه باید بکنید، آسانتر میتوانید بر تنبلی غلبه کنید، راحتتر قورباغهتان را میخورید و سریعتر کارها را به اتمام میرسانید.
روشن نبودن هدف، سرگرمی و پریشان فکری در مورد اینکه چه کاری را باید انجام بدهید و به چه دلیل و به چه صورتی باید آن را انجام بدهید یکی از دلایل اصلی تنبلی و نداشتن انگیزه است. برای نجات پیدا کردن از این شرایط معمول باید تمام نیروهای خود را به کار بگیرید و برای هر کاری که انجام میدهید هدف روشن و مشخصی را تعیین کنید.
à یک روش عالی برای موفقیت در کار این است: افکارتان را روی کاغذ بیاورید.
فقط سه در صد از مردم هدفهای مشخصی دارند و آنها را روی کاغذ میآورند. این افراد در مقایسه با افرادی که از نظر میزان تحصیلات و توانایی برابر و یا بهتر از آنها هستند اما به هر دلیلی هرگز وقت خود را صرف روی کاغذ آوردن هدفهای خود نکردهاند پنج تا ده برابر بیشتر کارایی دارند.
شما میتوانید تا آخر عمر از یک روش مؤثر برای مشخص کردن و رسیدن به هدفهایتان استفاده کنید. این روش هفت مرحله ساده دارد. با رسیدن به هرکدام از این هفت مرحله میتوانید کارایی خود را دو تا سه برابر کنید. بسیاری از افرادی که دورههای آموزشی مرا به اتمام رساندهاند با استفاده از این روش ساده هفت مرحلهای توانستهاند درآمد خود را ظرف چند سال و حتی چند ماه به طور چشمگیری افزایش دهند.
مرحله شماره ۱: مشخص کنید که دقیقاً چه میخواهید. به تنهایی یا با رئیستان بنشینید و آنقدر در مورد هدفها و برنامههایتان بحث کنید تا کاملاً برایتان روشن شود که رئیستان از شما انتظار دارد چه کارهایی را انجام دهید و ترتیب انجام آنها به چه صورتی باشد. تعجبآور است که افراد زیادی مدتها مشغول انجام وظایف و کارهای بیهوده هستند چون هرگز تصمیم نگرفتهاند که با رئیس خود در مورد چنین موضوع مهمی به بحث بنشینند.
قانون: یکی از بدترین راههای استفاده از وقت آن است که کاری را که به هیچ وجه
لازم نیست به بهترین وجه انجام دهیم.
استفن کاوی میگوید: پیش از آنکه بالا رفتن از نردبان موفقیت را شروع کنید، ابتدا مطمئن شوید که نردبان را به ساختمان مناسب تکیه دادهاید.
مرحله شماره ۲: هدف خود را روی کاغذ بیاورید. وقتی هدفتان را مینویسید، آن را شفاف و قابل لمس میکنید. با این کار چیزی خلق میکنید که قابل لمس و دیدن است. به بیان دیگر هدفی که روی کاغذ نیامده است فقط یک آرزو یا رؤیاست و هیچ انرژی در پشت آن نیست. هدفهای نوشته نشده منجر به سردرگمی، ابهام، گمراهی و اشتباهات بسیار میشوند.
مرحله شماره ۳: برای هدف خود مهلت تعیین کنید. برای یک هدف یا تصمیم بدون مهلت مشخص هیچ فوریتی وجودندارد. چنین هدفی فاقد یک آغاز یا پایان واقعی است. این که محول کردن یا پذیرش کارها و مسئولیتها فاقد مهلتی معین برای انجام باشد طبیعتاً باعث میشود که کارها را به تعویق بیندازد و بخش ناچیزی از آنها را انجام دهید.
مرحله شماره ۴: از تمام کارهایی که فکر میکنید باید برای رسیدن به هدفتان انجام بدهید فهرستی تهیه کنید. هر بار چیز جدیدی به ذهنتان رسید آن را به لیست فعالیتها اضافه کنید. این کار را تا کامل کردن لیست ادامه دهید. این فهرست به شما تصویر قابل مشاهدهای از وظیفه یا هدف اصلی ونیز راهی که بتوان در آن بیوقفه به کار ادامه داد ارائه و احتمال رسیدن به هدف را به طور چشمگیری افزایش میدهد.
مرحله شماره ۵: فهرست را به یک برنامه تبدیل کنید. کارهایی را که به صورت لیست در آوردهاید اولویت بندی کنید. مشخص کنید که چه کاری باید قبل از همه و چه کاری بعد انجام شود. حتی اگر میخواهید برنامه خود را قابل مشاهدهتر کنید کارها را به ترتیب اولویت در داخل مستطیلها یا دایرهها بنویسید. خواهید دید وقتی با این کار هدف خود را به وظایف یا کارهای کوچکتر تقسیم میکنید تا چه اندازه رسیدن به هدف برایتان آسانتر میشود.
با داشتن یک هدف مکتوب و یک برنامه منظم و سازمان یافته کارایی و توانایی شما بسیار بیشتر از فردی خواهد بود که هدفهایش را در ذهنش نگه میدارد و با خودش حمل میکند.
مرحله شماره ۶: فوراً کار را بر اساس برنامه شروع کنید. هر کاری که میخواهد باشد. برنامه متوسطی که بسیار خوب اجرا شود بهتر از یک برنامه عالی است که هیچ اقدامی در جهت اجرای آن انجام نشود. در راه رسیدن به هر موفقیتی اجرای برنامه از همه چیز مهمتر است.
مرحله شماره ۷: تصمیم بگیرید که هر روز برای آنکه قدمی به سوی هدف اصلی بردارید کاری انجام دهید. این کار یا فعالیت را در برنامه روزانه خود بگنجانید. هر روز تعداد صفحات معینی در مورد موضوع مورد نظر خود مطاله کنید، به سراغ تعداد مشخصی از مشتری بروید، مدت زمان معینی ورزش کنید، از یک زبان خارجی تعداد مشخصی واژههای جدید یاد بگیرید. هرگز یک روز خود را بیهوده تلف نکنید. حرکت به جلو را ادامه دهید. وقتی حرکت را شروع کردید به پیشروی ادامه دهید. متوقف نشوید. همین استواری و ثبات قدم به تنهایی میتواند شما را تبدیل به یکی از فعالترین و موفقترین افراد نسل خود کند.
داشتن هدفهای مکتوب تأثیر بسیار خوبی روی قدرت تفکر شما دارد. به شما انگیزهی کار و فعالیت میدهد. قدرت خلاقیت شما را تقویت میکند، انرژی بخش است و بیش از هر عامل مؤثر دیگری به شما کمک میکند تا بر تنبلی خود پیروز شوید.
هدفها سوخت و انرژی آتشدان موفقیت هستند. هر چه این هدفها بزرگتر و روشنتر باشد برای رسیدن به آنها مشتاقتر میشوید. هر چه به هدفهایتان بیشتر فکر کنید تمایل و اشتیاق درونی شما برای دستیابی به آنها بیشتر میشود. هر روز به هدفهایتان فکر کنید و آنها را مرور نمایید. هر روز صبح فعالیتتان را با مهمترین کار آغازکنید. این کار میتواند شما را به مهمترین هدفی که در حال حاضر دارید، برساند.
قورباغه را قورت بده .
همین الآن یک کاغذ بردارید و ده هدفی که میخواهید در سال آینده به آنها برسید لیست کنید. این هدفها را به صورتی بنویسید که گویا یک سال گذشته است و آنها همگی به تحقق پیوستهاند. در نوشتن هدفهایتان از زمان حال و ضمیر اول شخص استفاده کنید، هدفها باید با صراحت و با قطعیت بیان شوند. با این کار ذهن ناخود آگاه شـما بیدرنگ آنها را تأیید میکند. برای مثـال مینویسید: من … تومان در آمـد دارم. یـا وزن من … کیلو گرم است. و یـا من سوار اتومبیل … هستم.
سپس ده هدفی را که نوشتهاید مرور کنید. از میان آنها هدفی را انتخاب کنید که رسیدن به آن بیشترین تأثیر را در زندگی شما میگذارد. این هدف هر چه که هست آن را روی یک برگ کاغذ بنویسید، برای رسیدن به آن مهلتی تعیین کنید، برنامهریزی کنید طبق برنامه دست به کار شوید و هر روز برای دستیابی به هدف مورد نظر کاری انجام دهید. همین تمرین به تنهایی میتواند زندگی شما را دگرگون کند.
برای هر روز از قبل برنامهریزی کنید
برنامهریزی، آوردن آینده به زمان حال است تا بتوانید همین الآن کاری برای آن انجام دهید.
آلِن لاکِین
حتماً این سـؤال قدیمی را شــنیدهاید: چطـور یک فیل را میخورند؟ و البتـه جواب هم این اســت: لقمه لقمه.
شما چطور درشتترین قورباغه خود را میخورید؟ به همین ترتیب: اول آن را به فعالیتهای معینی که باید قدم به قدم انجام شوند تقسیم میکنید و سپس با اولینشان شروع میکنید.
ذهن شما، یعنی توانایی شما برای تفکر، برنامهریزی و تصمیمگیری، قدرتمندترین وسیلهای است که برای غلبه بر تنبلی و افزایش بهرهوری خود در اختیار دارید. توانایی شما در تعیین هدف، برنامهریزی و انجام کار روند زندگی شما را مشخص میکند. فکرکردن و برنامهریزی کردن به خودی خود تواناییهای ذهنی شما را شکوفا میکند و انرژیهای ذهنی و جسمی شما را افزایش میدهد.
بر عکس همانطور که آلِکس مَک کِنزی میگوید
وارد عمل شدن بدون برنامهریزی علت همه شکستهاست.
قابلیت شما در برنامهریزی درست، قبل از شروع کار، معیار توانایی کلی شماست. هر چقدر برنامه شما بهتر باشد، آسانتر میتوانید بر تنبلی غلبه کنید، کار را شروع کنید، قورباغه خود را قورت بدهید و به پیشرفت خود ادامه دهید.
یکی از اساسیترین اهداف شما در کار باید این باشد که در برابر نیروهای جسمی، عاطفی و ذهنی که به کار میگیرید بیشترین بازده ممکن را به دست آورید. خبر خوبی که برایتان دارم این است که در مقابل هر دقیقه وقتی که صرف برنامهریزی میکنید معادل ده دقیقه وقت در حین انجام کار صرفهجویی میکنید. برنامهریزی کارهای روزانه بیشتر از ده تا دوازده دقیقه از وقت شما را نمیگیرد ولی با این سرمایهگذاری کوچک در زمینه وقت میتوانید دست کم دو ساعت ( ۱۰۰- ۱۲۰دقیقه ) از وقتی را که در طول روز تلف میکنید یا به انجام کارهای طاقتفرسا میگذارید صرفهجویی کنید.
شاید نام فرمول شش P را شنیده باشید. این فرمول میگوید
Proper Prior Planning Prevents Poor Performance.
برنامهریزیِ قبلیِ مناسب مانعِ عملکردِ ضعیف میشود.
وقتی میفهمید که برنامهریزی تا چه حد میتواند در بالا بردن کارایی و عملکرد شما مفید باشد تعجب میکنید که پس چرا تعداد بسیار کمی از مردم برای کارهایشان برنامهریزی میکنند. ضمناً برنامهریزی واقعاً کار بسیار سادهای است. تنها چیزی که برای این کار لازم دارید یک صفحه کاغذ و یک خودکار است. اساس کار پیچیدهترین پالم پایلوت یا برنامه کامپیوتری که موعد سررسید اقساط را اعلام میکند نیز همین است: بنشینید و قبل از انجام هر کاری لیستی از کارهایی که باید انجام شود تهیه کنید.
همیشه کارها را براساس لیست تهیه شده انجام دهید. هنگامی که کار جدیدی پیش میآید قبل از آنکه دست به انجام آن بزنید آن را به لیست اضافه کنید. از همان اولین روزی که انجام کارهای خود را برای همیشه از لیست آغاز میکنید به میزان کارایی و بازدهی شما ۲۵ درصد یا بیشتر افزوده میشود.
لیست کارهای روز بعد را شب قبل از آن و پس از آن و پس از تمام شدن کار روزانه تهیه کنید. ابتدا کارهایی را که هنوز تمام نکردهاید و سپس کارهایی را که باید روز بعد انجام دهید وارد لیست کنید. هنگامی که لیست کارهایتان را شب قبل آماده میکنید ذهن ناخودآگاه شما تمام مدت شب که در خواب هستید روی این لیست کار میکند و اغلب مواقع هنگامی که از خواب بیدار میشوید ایدههایی دارید که با استفاده از آنها میتوانید کارهایتان را بهتر و سریعتر از آنچه در ابتدا تصور میکردید انجام دهید.
هر چه قبل از انجام کار وقت بیشتری برای آماده کردن و نوشتن لیست تمام کارهایی که باید انجام دهید صرف کنید کارایی شما بیشتر میشود.
شما برای هدفهای متفاوت خود نیاز به لیستهای مختلف دارید. اول از همه به یک لیست اصلی نیاز دارید که در آن همه کارهایی را که فکر میکنید میخواهید در آینده دور یا نزدیک انجام دهید یادداشت کنید. این لیست برای آن است که هر ایده جدیدی که به ذهنتان میرسد و هر مسئولیت تازهای را که پیدا میکنید در آن وارد کنید. بعداً میتوانید مواردی را که در آن وارد کردهاید مرتب و منظم کنید.
دوم، به یک لیست ماهیانه نیاز دارید که آن را در پایان هر ماه برای ماه آینده تهیه و تنظیم میکنید. در این لیست بعضی از مواردی که در لیست اصلی درج کردهاید وارد میکنید.
سوم، باید یک لیست هفتگی داشته باشید که در آن تمام هفته را از قبل برنامهریزی کنید. این لیست همانطور که در طول هفته مشغول انجام امور جاری هستید تکمیل میشود.
این شیوه برنامهریزی زمانبندیشده نظاممند میتواند برای شما بسیار سودمند باشد. بسیاری از مردم به من گفتهاند این عادت که حدود ۲ ساعت از وقتشان را در پایان هفته صرف برنامهریزی هفته آینده کنند بهرهوری آنها را به طور چشمگیری افزایش داده و زندگی آنها را کاملاً دگرگون کرده است. این راهکار مسلماً در مورد شما نیز نتیجهبخش خواهد بود.
دست آخر باید کارها و وظایف روزانه را مشخص نموده و آنها را از لیستهای ماهیانه و هفتگی به لیست روزانه خود منتقل کنید. این موارد فعالیتهای معینی هستند که باید در روز آینده به آنها بپردازید.
در طول روز همانطور کـه پیش میروید در لیست روزانه کـنار فعالیتهایی کـه به اتمام میرسانید تیـک ( R ) بزنید. این کار به پیشرفت کارتان عینیت میبخشد و در شما احساس موفقیت و حرکت به سوی جلو ایجاد میکند. وقتی میبینید که دارید مطابق لیست خود پیش میروید انگیزه و انرژی بیشتری پیدا میکنید. این کار اعتماد به نفس شما را افزایش میدهد. پیشرفت مداوم و مشهود شما را بیشتر به حرکت وا میدارد و کمک میکند تا بر تنبلی غلبه کنید.
وقتی پروژهای را در پیش رو دارید، صرف نظر از اینکه چه نوع پروژهای است، اول لیستی از تمام اقداماتی که باید برای به پایان رساندن آن از ابتدا تا انتها انجام دهید تهیه کنید. فعالیتهای پروژه را اولویتبندی کرده و ترتیب انجام آنها را مشخص کنید. لیست را روی یک صفحه کاغذ یا در یک برنامه کامپیوتری بازنویسی کنید تا پیوسته در دسترس باشد. آنوقت یکی یکی برای انجام فعالیتها دست به کار شوید. از میزان پیشرفت کار با این روش حیرتزده خواهید شد.
وقتی مطابق لیستهای خود کار میکنید احساس میکنید که مؤثرتر و قویتر شدهاید. احساس میکنید که هر چه بیشتر کار میکنید، فکر شما بهتر و خلاقتر میشود و بینشی پیدا میکنید که میتوانید کارها را حتی سریعتر انجام بدهید.
همانطور که گفته شد وقتی بهطور مداوم از روی لیستهای خود کار میکنید احساس مثبت پیشرفت را در خود تقویت میکنید و این به شما کمک خواهد کرد که بر تنبلی خود غلبه کنید. این احساس پیشرفت برای انجام کارهای روزانه انرژی بیشتری به شما میدهد.
یکی از مهمترین قوانین کارایی فردی قانون ۹۰/۱۰ است. این قانون میگوید: ده درصد وقت اولیهای را که قبل از شروع کار صرف برنامهریزی و تنظیم فعالیتهای خود میکنید معادل نود درصد از وقتی را که در حین انجام فعالیتها مصرف میکنید صرفهجویی میکند. کافی است این قانون را یک بار بهکار بگیرید تا درست بودن آن برایتان اثبات شود.
وقتی فعالیتهای روزانه را از قبل برنامهریزی کنید، شروع کردن و ادامه دادن به کارها برایتان آسانتر میشود، کارتان سریعتر و راحتتر از همیشه پیش میرود، احساس قدرت و توانایی بیشتری میکنید و در نهایت توقفناپذیر میشوید.
قورباغه را قورت بده.
از همین امروز تهیه برنامه روزانه، هفتگی و ماهانه خود را شروع کنید. یک دفترچه یا یک برگ کاغذ بردارید و همهی کارهایی را که باید در بیست و چهار ساعت آینده انجام دهید یادداشت کنید. اگر ایدههای جدیدی بعداً به ذهنتان میرسد، آنها را هم مجدداً به لیست اضافه کنید. لیستی از تمام پروژهها و کارهای بزرگی که در نظر دارید در آینده انجام بدهید تهیه کنید. هر یک از هدفها و پروژههای بزرگ خود را براساس اولویت ( آنچه که مهمتر است ) و توالی ( آنچه باید اول انجام شود و آنچه باید بعد از آن انجام شود ) و …، مرتب کنید. برای این کار میتوانید پایان کار را در نظر مجسم کنید و از آخر به اول بیایید.
روی کاغذ فکر کنید. همیشه از روی لیست کار کنید. به این ترتیب حتی خودتان هم متعجب خواهید شد که چقدر کاراییتان بیشتر شده است و چقدر راحتتر میتوانید قورباغه خود را قورت بدهید.
قانون ۸۰/۲۰را در همه امور به کار بگیرید
ما همیشه وقت کافی داریم به شرط آنکه هم بخواهیم و هم درست از آن استفاده کنیم.
گوته
قانون ۸۰/۲۰ یکی از سـودمندترین قوانین در زمینــه مـدیریت زمان و زندگی اسـت. نام دیگـر این قانون اصل پارتو است که به افتخار بنیانگذار آن ویلفردو پارتو اقتصاددان ایتالیایی نامگذاری شده است.
وی برای نخستین بار در سال ۱۸۹۵ این موضوع را در نوشتههای خود مطرح کرد. پارتو متوجه شد که در جامعهای که در آن زندگی میکند مردم را میتوان به طور طبیعی به دو دسته تقسیم کرد: گروه اول که وی به آنها اقلیت بسیار مهم میگوید جزء ۲۰ % افرادی هستند که از نظر اقتصادی و اثر بخشی در صدر قرار دارند و گروه دوم که وی به آنها کثریت کم اهمیت میگوید ۸۰% را تشکیل میدهند که در سطح پایین جامعه قرار دارند.
وی بعدها کشف کرد که عملاًً تمام فعالیتهای اقتصادی تابع این قانون هستند. به عنوان مثال، مطابق این قانون: ۸۰% از نتایجی که شما بهدست میآورید نتیجه ۲۰% از فعالیتهای شماست. ۲۰% از مشتریهای شما ۸۰% از کل فروش شما را خریداری میکنند.
۸۰% از کل ارزش فعالیتهای شما نتیجه ۲۰% آنهاست و الی آخر. این بدان معنی است که اگر در لیست شما ده مورد فعالیت وجود داشته باشد دو مورد از این فعالیتها معادل یا حتی بیش از مجموع هشت فعالیت دیگر ارزشمند هستند.
در اینجا به کشف جالبی میرسیم. انجام هر کدام از کارهای موجود در لیست شما ممکن است به یک اندازه وقت شما را بگیرد، ولی انجام یک یا دو تای آنها چند برابر هر یک از سایر موارد برای شما سودمند خواهد بود.
گاهی پیش میآید که ارزش یکی از ده کار یا فعالیتی که شما در لیست خود دارید به تنهایی میتواند بیش از مجموع سایر فعالیتها در موفقیت شما ارزشمند باشد. این کار بیتردید همان قورباغهای است که باید اول از همه قورت بدهید.
میتوانید حدس بزنید که یک فرد معمولی احتمالاً در انجام چه کارهایی بیشتر تنبلی میکند؟
واقعیت تأسفبار این است که اکثر مردم در مورد انجام همان ده یا بیست درصد از فعالیتهایی که در صدر قرار دارند و بیشترین ارزش و اهمیت را دارند تنبلی میکنند یعنی در مورد همان اقلیت بسیار مهم در عوض وقت خود را صرف ۸۰% فعالیتهایی میکنند که در موفقیت آنها اهمیت بسـیار کمی دارد و تاثیر ناچیزی در دسـتیابی به نتایج ارزشـمند میگذارند، یعنــی همان اکثریت کم اهمیت .
اغلب افرادی را مشاهده میکنید که ظاهراً در تمام طول روز مشغول فعالیت هستند اما دستاوردهای بسیار اندکی دارند. دلیل آن هم تقریباً همیشه این است که آنها مشغول انجام کارهایی هستند که ارزش پایینی دارند و در انجام یکی دو کاری که واقعاً میتواند در مؤسسه یا حرفهای که به آن مشغولند تحول ایجاد کند تنبلی میکنند.
ارزشمندترین کارهایی که میتوانید در هر روز انجام دهید اغلب سختترین و پیچیدهترین کارها هستند. اما بازده و پاداشی که انجام موفقیتآمیز چنین کارهایی برای شما خواهد داشت میتواند فوقالعاده باشد. به همین دلیل باید قاطعانه از انجام کارهایی که جزء ۸۰ درصد کم ارزش هستند خودداری کنید آن هم هنگامی که کارهایی که جزء ۲۰ درصد ارزشمند هستند معوق ماندهاند.
قبل از شروع هر کاری از خودتان بپرسید: آیا این کار جزء ۲۰ درصد بالاست یا ۸۰ درصد پایین؟
قانون: در مقابل این وسوسه که اول کارهای کوچک را سر و سامان دهید مقاومت کنید.
به یادداشته باشید که وقتی تصمیم میگیرید کاری را بارها و بارها انجام دهید این کار نهایتاً به یک عادت تبدیل میشود و ترک آن سخت خواهد. اگر تصمیم بگیرید هر روزتان را با انجام کارهای کم ارزش شروع کنید بهزودی این عادت در شما شکل میگیرد که هر روز را با کارهای کم ارزش شروع کنید و روزها را با انجام آنها بگذرانید و مناسب نیست که بخواهید چنین عادت را در خودتان بپرورانید یا آن را حفظ کنید.
سختترین مرحله از انجام هر کار مهمی اولین مرحله یعنی شروع کردن آن است. وقتی انجام یک کار مهم را واقعاً آغاز میکنید، به طور طبیعی انگیزه پیدا میکنید تا آن را ادامه دهید. قسمتی از ذهن شما همیشه عاشق این است که سرگرم کارهای مهمی باشد که واقعاً میتوانند در زندگی شما تحول ایجاد کنند. وظیفه شما این است که این قسمت از ذهن خود را دائماً تغذیه کنید. حتی فکر کردن به شروع و انجام یک کار کلیدی انگیزه شما را بالا میبرد و کمک میکند تا بر تنبلی خود غلبه کنید. واقعیت این است که مدت زمان لازم برای انجام یک کار مهم در اغلب موارد معادل مدت زمانی است که برای انجام یک کار مهم کم اهمیت لازم است. تفاوت در این است که شما با اتمام کاری ارزشمند و قابل توجه بهطور فوقالعادهای احساس خرسندی و غرور میکنید، حال آنکه با صرف همان میزان وقت و انرژی در انجام کاری کم ارزش یا احساس خرسندی نخواهید کرد و یا میزان آن بسیار اندک خواهد بود.
مدیریت زمان در واقع مدیریت زندگی و مدیریت فردی و یا تحت کنترل درآوردن جریان وقایع است. با استفاده از مدیریت زمان همیشه آزاد خواهید بود که فعالیت بعدی خود و نیز فعالیت پس از آن را انتخاب کنید. توانایی شما در انتخاب میان کارهای با اهمیت و کم اهمیت کلید تعیین میزان موفقیت شما در زندگی و کار است.
افراد مؤثر و سازنده همیشه خود را موظف میکنند تا انجام کاهای مهمی را که در پیش رو دارند آغاز کنند. این افراد خود را مجبور میکنند که قورباغه را، هرچه که میخواهد باشد، قورت بدهند. در نتیجه این افراد بسیار بیش از افراد معمولی کارایی دارند و به همین دلیل بسیار خوشبختتر هستند. شما هم باید به همین روش کار کنید.
قورباغه را قورت بده.
همین امروز لیستی از تمامی هدفها، پروژهها و مسئولیتهای خود تهیه کنید. کدامیک از آنها جزء ۱۰ تا ۲۰ درصد از کارهایی هستند که ۸۰ یا ۹۰ درصد از نتایج مورد نظر ما را به بار میآورند یا میتوانند به بار آورند؟
از همین امروز قاطعانه تصمیم بگیرید که وقت بیشتری را صرف فعالیتهای معدودی بکنید که میتوانند در زندگی شما تحول واقعی ایجاد کنند و وقت کمتری را صرف فعالیتهای کم اهمیتتر بکنید.
پیامد کارها را در نظر داشته باشید
میزان بزرگی و موفقیت هر فرد بستگی به این دارد که تا چه حد میتواند همه نیروهای خود را در یک کانال واحد بریزد.
اُریسون سووت ماردِن
نشانه تفکر برتر یک انسان این است که بتواند در مورد پیامدهای انجام دادن یا انجام ندادن یک کار پیشبینی درستی داشته باشد. این که یک کار یا فعالیت تا چه اندازه برای شما یا برای شرکت شما اهمیت دارد بستگی به پیامدهای بالقوه آن کار دارد. اگر بتوانید بر این اساس اهمیت هر کاری را ارزیابی کنید میتوانید تعیین کنید که قورباغهی بعدی شما کدام است.
دکتر ادوارد بانفیلد از دانشـگاه هاروارد پس از پنجاه سـال پژوهش به این نتیجه رسـید که داشـتن دید بلند مدت مؤثرترین عامل پیشرفتهای اجتماعی و اقتصادی آمریکاست.