تاثیر کلام و گفتار به مراتب بیش از عملکرد ما تاثیرگذار است. پس به موارد زیر دقت کنید تا ناخودآگاه فرزندان را درهم نشکنید:
شیوه صدا زدن
پسر بد، احمق، دیوانه.
اینها همگی بسیار مضر هستند. باید بدانید والدین برای فرزندان بویژه در دوران کودکی‌شان مانند الگوهای مقدس هستند. پس اگر با اسامی نامناسب فرزندان را مورد خطاب قرار دهید آنها باور می‌کنند که به نوعی همان هستند که شما می‌گویید.
گفتنی است اسامی نامناسب به نوعی شخصیت فرزندان را مورد حمله قرار می‌دهند. درست است که برای مبارزه با نوعی از رفتارهای او به کار برده می‌شود، اما هویت وی را در هم می‌شکند.
وقتی به فرزندتان می‌گویید احمق یا بی‌استعداد از جزیی‌ترین عواقب چنین کلماتی این است که او از شرکت در بازی‌ها یا تفریحات و حتی ورزش‌های گروهی خودداری می‌کند، زیرا احساس می‌کند استحقاق بازی را به دلیل فقدان استعداد ندارد. سعی می‌کند از بودن در جمع بپرهیزد تا شاید دیگران پی به بی‌ارزشی او نبرند.
عدم پذیرش
کاش هرگز متولد نشده بودی، هیچ کس تو را دوست ندارد و…
عدم پذیرش یعنی شما از بودن با فرزندتان احساس ناراحتی می‌کنید و تمایل دارید او را تنها بگذارید. در مورد کودکان وقتی کسی که او را به این دنیا آورده از بودنش ناراحت است، یعنی واقعا دوست داشتنی نیست و خودش هم ممکن است بخواهد از دنیای شما بیرون رود. از آنجا که حس می‌کند دیگران نیز او را نمی‌خواهند نمی‌تواند به جای دیگری برود و ممکن است آرزو کند کاش واقعا به دنیا نیامده بود. از عواقب این احساس، انزوا و افسردگی و عدم لذت از زندگی است.
فرزندان تمایل دارند بدون قید و شرط توسط والدین مورد علاقه و محبت باشند.
این‌که هیچ کس آنها را دوست نداشته باشد، اما والدین به آنها عشق بورزند برایشان کافی است ولی نقطه مقابل آن را نمی‌توانند تحمل کنند.
به جای چنین برخوردهایی بهتر است به او بگویید چقدر دوستش دارید، اما انتظار رفتارهای بد را از چنین موجودی دوست داشتنی ندارید.
منفی‌بافی
تو هیچ چیز نمی‌شوی، یک روزی شکست می‌خوری و…
همه افراد گاهی در اوج هستند و گاهی نیستند. آنچه ما به عنوان والدین به فرزندان می‌گوییم موجب ایجاد یک باور ذهنی در آنها می‌شود. این باور آنقدر مرور می‌شود که روزی به حقیقت می‌پیوندد.
شاید برایتان عجیب باشد، اما در یک تحقیق مشخص شد بیش از ۸۰ درصد از زندانیان جوان افرادی بوده‌اند که مادر یا پدرشان در کودکی آنها را بی‌خاصیت و مایه‌ننگ و سرشکستگی خود نامیده بودند. در عوض بهتر است بگویید رفتار بد آنها چه عواقبی دارد و می‌تواند برای خودشان و دیگران موجب بروز مشکل و ناراحتی شود.
۸ رفتاری که خنجر به قلب فرزندان می زند
ایجاد احساس گناه
تو مرا پیر کردی، من به خاطر تو این زندگی جهنمی را تحمل می‌کنم و…
اینها همگی مواردی هستند که موجب ایجاد حس گناه در فرزندان می‌شوند. در بسیاری از موارد طلاق، والدین به گونه‌ای رفتار می‌کنند که فرزندان حس می‌کنند اگر وجود نداشتند، شاید کار والدین به جدایی نمی‌کشید.
اینها احساس‌های خطرناکی هستند که سرزنش و انتقاد مداوم از خود و سرخوردگی را در پی دارند. البته فرزندان باید بیآموزند که باید در قبال رفتارهایشان، مسوولیت‌پذیر باشند و عواقب بد یا خوب رفتارهایشان را بپذیرند؛ اما این‌که مشکل اعضای دیگر خانواده به دلیل وجود یا رفتار آنهاست، درست نیست.
پس بهتر است حتی در مواردی که از دست رفتارهایش عصبانی می‌شوید، به او بگویید کنترل خود را از دست دادید و از این بابت متاسفید یا این‌که امروز خیلی خسته‌اید و سعی می‌کنید در موقعیت مناسب‌تری با او در مورد مسائل صحبت کنید.
کمال‌گرایی
چرا تو همیشه دوم می‌شوی؟ نمره ۱۷ گرفتی؟ چرا نتوانستی ۲۰ بگیری؟ و…
کودک وقتی احساس تهدید کند؛ یعنی از آینده می‌ترسد و ترس بزرگ‌ترین مانع در راه شکوفایی استعداد و شخصیت اوست و او آسیب‌پذیر خواهد شداین‌که مرتب درصدد باشید فرزندتان را به جلو و به سوی اهداف خاص هل دهید تا به عقیده خودتان بهتر شود، کمکی به او نمی‌کند.
در مقابل، پیامی که به او می‌دهید این است که «تو به اندازه کافی خوب نیستی و ما تو را قبول نداریم.» وقتی او فکر کند مورد پذیرش نیست، نمی‌تواند خودش را دوست داشته باشد و احساس کمبود می‌کند. بدین ترتیب اعتماد به نفس او کاهش می‌یابد و حتی نمی‌تواند از استعدادها و امکاناتی که دارد، به اندازه کافی استفاده کند.
مقایسه
چرا نمی‌توانی مثل خواهرت باشی؟
وقتی من همسن تو بودم، نمراتم بهتر از تو بود و… در مقایسه شما به فرزندتان می‌گویید که تو کمتر از دیگران هستی. به این ترتیب او احساس خودکوچک‌بینی و تحقیر می‌کند. ممکن است اوایل یا در ظاهر به طور موقتی بیشتر تلاش کند تا رضایت شما را به دست بیاورد؛ اما درواقع نسبت به دیگران، احساس بدبینی، نفرت و کینه پیدا می‌کند.
این موضوع در میان چند فرزند در یک خانواده بسیار جدی است و موجب حس کینه در میان خواهر و برادران می‌شود.
در چنین مواردی می‌توانید به او بگویید که «سال گذشته عملکرد بهتری داشتی» و این بدان معنی است که هنوز هم می‌توانی بهتر از این عمل کنی.
سرزنش و تحقیر
من به این‌که تو عقل داری، شک می‌کنم. باید از خودت خجالت بکشی، خدا لعنتت کند و…
در مقابله با چنین گفتاری معمولا فرزندان سعی می‌کنند حالت دفاعی به خود بگیرند؛ اما درواقع از درون می‌شکنند. شما با این کار موجب تخلیه منفی قدرت، توان و انرژی روحی و جسمی آنها می‌شوید.او تصور می‌کند که توان انجام هیچ کاری را به طور صحیح ندارد و در بسیاری از موارد نیز واقعا همین‌طور می‌شود و کم‌کم از نظر فکری و روحی ضعیف می‌شود و حتی نمی‌تواند با همسن و سالان خود بخوبی ارتباط برقرار کند.
تهدید کردن
اگر حرفم را گوش ندهی، همین جا رهایت می‌کنم و می‌روم. اگر دوباره این کار را بکنی، تو را از خانه بیرون می‌اندازم و…
درواقع تهدید به معنی بزرگ جلوه دادن ناراحتی شما از موضوعی است. شما نخستین تاثیری که بر فرزندتان می‌گذارید، ترور شخصیت اوست. وقتی احساس تهدید کند؛ یعنی از آینده می‌ترسد و ترس بزرگ‌ترین مانع در راه شکوفایی استعداد و شخصیت اوست. او آسیب‌پذیر خواهد شد و به قدری ضعیف می‌شود که از هر چیز و هر کسی می‌ترسد و با هر مشکلی به گریه می‌افتد.
وقتی احساس کند شما که به عنوان والدین مورد اعتمادترین افراد زندگی‌اش هستید، میخواهید او را رها کنید یا به او صدمه بزنید، چگونه خواهد توانست به خودش و دیگران اعتماد کند و در آینده از زندگی با روابط سالم لذت ببرد؟
به همین دلیل در چنین مواقعی که بشدت از دست او عصبانی می‌شوید، به جای این تهدیدها به او بگویید بهتر است به اتاقش برود و چند دقیقه‌ای در تنهایی با خود به کارهایش فکر کند. مطمئن باشید با رعایت موارد بالا بهتر نتیجه می‌گیرید و هم احساس احترام و صمیمیت بیشتری در خانواده و میان شما و فرزندانتان ایجاد می‌شود و هم این‌که رفتارهای فرزندان از حالت لجبازی و فرسایشی خارج می‌شود و انعطاف بیشتری از خود نشان می‌دهند.

معرفی شیوه های اشتباه تربیت فرزندان