همسر ایده آل چه نوع همسری است
افرادی که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند، باید چهار مرحله را پشت سر بگذارند.
مرحلهٔ اول
انتخاب فرد از میان گزینههای در دسترس است. شخص ممکن است فردی را از میان همکاران، همدانشگاهیها، دوستان و سایر آشنایان انتخاب کند. در این مرحله افراد میزان همخوانی خود را با فردی که در نظر دارند، میسنجند؛ سپس دست به خوداِفشایی زده و درباره سلایق، علایق و ویژگیهای خود صحبت میکنند. پس از روبهرویی با این خودافشایی، در تنهایی خودشان به سبک و سنگین کردن یکدیگر میپردازند. در صورتی که طرفین پس از ارزیابیهای دقیق به این نتیجه برسند که همخوانیهای لازم میانشان وجود دارد قدم به مرحلهٔ تصمیمگیری میگذارند. در این مرحله افراد با توجه به برداشتهای پیشین، میزان موفقیتشان را در ازدواج با یکدیگر تخمین میزنند و در صورت رسیدن به قطعیت با یکدیگر ازدواج میکنند. این قاعده در مورد تمامی زوجها، به هر شکلی که با هم آشنا شوند و در هر شرایطی که باشند صدق میکند.
ویژگیهای همسری ایدهآل را میتوان در دو قالب بررسی کرد. یکی از دو عامل عمدهٔ تشکیلدهندهٔ ویژگیهای همسر، عامل بافت است. در این زمینه، وضعیت شغلی، تحصیلی، جایگاه اجتماعی، سن، ویژگیهای خانوادگی و عناصری از این دست بررسی میشود. عامل دوم به نظام عقیدتی اشخاص میپردازد، با این رویکرد که فرد درنظرگرفتهشده، از لحاظ برخورد و احترام به دیگران دارای چه ویژگیهایی است. در واقع افراد از خود میپرسند آیا قادرند با فرد درنظرگرفتهشده تعاملی مثبت و صمیمی داشته باشند یا خیر.
آنچه در این بین ضرورت دارد بررسی همزمان عامل بافتی و نظام عقیدتی است. بر این اساس، کسی که فردی را در محیط کار و از میان همکارانش انتخاب میکند همزمان این دو عامل را در نظر میگیرد. شغل فرد و میزان درآمدش از جمله مسائلی است که باید بررسی شود. همسانی شغلی یا اطلاع دقیق و مشخص از وضعیت یکدیگر بسیار لازم است. از طرفی، آنکه همسرش را از میان همکاران خود انتخاب میکند باید بداند که وی در محیط کار با چه میزان احترام، تشخص و نحوهٔ برخوردی با دیگران رفتار میکند. بدینسان است که اگر انتخاب همسر در محیط کار صورت گیرد، توجه به تمامی عوامل بافتی و عقیدتی امکانپذیر خواهد بود.
درباره ازدواج دو همکار، باید به جزئیات دیگری نیز توجه داشت؛ به عنوان مثال، موقعیت کاری و مرتبهٔ شغلی مرد و زن میتواند در زندگی آیندهشان تأثیر مشهودی داشته باشد. بر اساس یک دیدگاه که حتی در حوزهٔ جامعه شناسی نیز مطرح شده است، اگر جایگاه شغلی زن بالاتر از مرد و میزان درآمدش نیز بیش از او باشد این احتمال وجود دارد که خشونت خانوادگی شکل بگیرد. در این خصوص از تعبیر هویت مردانگی استفاده میشود؛ چنانکه مرد برای ثابتکردن توانایی، موفقیت و قدرت خود دست به خشونت زده و زندگی مشترک آنان در معرض خطر قرار میگیرد.