برخی از ما ممکن است در روزهای دشوار صحبت هایی را با فردی که طلاق گرفته مطرح کنیم که نه تنها کمکی به او نمی رساند که باعث افزایش اضطراب و ناراحتی در او شده و یا عصبانیت و احساس گناه را در او تشدید میکند. در زمان گفت و گو با فرد جداشده از همسر بهتر است چه حرف هایی را به زبان نیاوریم؟
«آخه تو که خوشحال به نظری می رسیدی، من فکر می کردم ازدواج خوبی داری»
هر کسی که طلاق می گیرد ولو این اینکه دلایل بسیار موجهی نیز برای این کار خود داشته است، باز هم در گوشه ذهنش کمی تردید نسبت به انتخاب خوددارد. ممکن است تا مدت ها بعد از طلاق، فرد با خود تکرار کند که «آیا واقعا هیچ راهی نبود تا من بتوانم زندگی مشترک خود را حفظ کنم و از این انتخاب دوری کنم؟» در نتیجه بیان اینکه «من فکر می کردم که تو ازدواج خوبی داشتی»، گاهی تنها می تواند تقویت کننده همان تردید و البته افزایش دهنده اضطراب باشد. پس شاید بهتر باشد درعوض اظهارنظر در مورد ازدواجی که به انتها رسیده، در مورد موضوعات روزمره و یا آینده با فردی که به تازگی طلاق گرفته به گفت و گو بنشینید.
«اوه متاسفم!»
اظهار تاسف از طلاق هرچند به نظر دوستانه و همدلانه است، اما گاهی اوقات اصلا مناسب نیست. کسی که طلاق گرفته، به صورت معمول روندی طولانی را طی کرده تا به این انتخاب رسیده است. کشمکش های درونی ای که افراد برای چنین تصمیماتی دارند به اضافه کشمکش هایی که برای انجام کارهای اداری و فرایند قانونی آن طی میکنند، معمولا انرژی زیادی از افراد گرفته و تایید طلاق آن ها به نوعی رهاشدن از این فرایند و یک جورهایی محسوب می شود.
حالا تصور کنید در این شرایط که فرد تازه احساس رهایی میکند، کسی از راه برسد و بگویم متاسفم! درست است که منظور ما از ما اظهار تاسف بیشتر معطوف آن زندگی از دست رفته و یا احساسات ناخوشایندی است که فرد تجربه کرده است، اما یادتان باشد این جمله می تواند دوپهلو بوده و منجر به بروز سوءتفاهم شود، پس در زمان اظهار چنین مواردی دقت کافی در انتخاب کلمات داشته باشید و اگر فکر میکنید فرصت کافی برای توضیح منظور خود ندارید، از بیان چنین عباراتی به کل اجتناب کنید.
«آره خب این روزها حدود یک سوم ازدواج ها به طلاق می رسه؟»
شاید کسی که در مواجهه با فرد تازه طلاق گرفته چنین حرفی را بزند قصد بدی نداشته باشد، او می خواهد با تایید شیوع طلاق به نوعی احساس سرشکستگی و ناراحتی فرد را کاهش دهد، اما یادمان باشد شیوع بالای یک اتفاق ناخوشایند به معنای کاهش احساس ناراحتی ناشی از آن نیست. شاید توجه به شیوع بالای طلاق بتواند احساس شرم خانواده فرد را به میزان کمی تسکین دهد، اما معمولا نمی تواند ناراحتی خود فرد را کاهش داده و منجر به برقراری یک گفت و گوی لذت بخش با دیگران شود.
اگر با فرد طلاق گرفته رابطه نزدیکی دارید از او بپرسید آیا این روزها چیزی لازم دارد و یا کاری هست که شما بتوانید برای خوشحالی او انجام دهید؟
«تا آخر مهریه ایت را ازش بگیر!» و یا اینکه «نگذار مهریه را بگیره و کیف کنه!»
تشویق به انتقام گرفتن از همسر متاسفانه یکی از واکنش هایی است که این روزها به وفور دیده می شود. برخی افراد خانم را تشویق به گرفتن تمام مهریه و یا معرفی اموال و دارایی همسر به دادگاه و… میکنند. در مقابل برخی نیز آقایان را تشویق به مخفی کردن دارایی ها و مقاومت در پرداخت مهریه، اصرار به قسط بندی و سپس دادن هر قسط به سختی میکنند.
یادتان باشد تشویق به انتقام و تحت فشار گذاشتن همسر سابق و در پی آن، انجام چنین کارهایی شاید برای مدتی بسیار کوتاه به اصطلاح دل فرد را خنک کند، اما در طولانی مدت هیچ کمکی به سلامت روان، آرامش فرد و البته سازگاری بهتر او با شرایط زندگی بعد از طلاقش نخواهد کرد. شاید بهتر باشد افراد را تشویق کنیم تا برای آرام شود، بیشتر از پول بها قائل شوند و در صورت داشتن بچه و داشتن مشکلات متعدد در زمینه مسائل مالی از وکیل برای حل مسائل خود بهره گیرند.
«اما از ازدواج تو که خیلی می گذشت! تو که هفت هشت سال باهاش بودی!»
اشاره به زمان طولانی ازدواج چندان دردی را دوا نمیکند و تنها می تواند فرد را دچار تردیدهای بیشتری در زمینه انتخاب کند. اینکه «آیا انتخاب او برای طلاق در این زمان مناسب بوده؟»، «آیا او باید زودتر دست به کار می شده؟»، «آیا او می توانسته باز هم ادامه دهد؟» یادتان باشد صحبت هایی که میتوانند تردید در انتخاب را در فرد تشدید کند، گزینه های خوبی برای گفت و گو نیستند، چرا که اضطراب را نیز افزایش می دهند. پس اگر نقشی در حد یک خویشاوند دارید و البته از مسائلی که منجر به طلاق شده است اطلاع دقیقی ندارید، بهتر است از بیان چنین حرف هایی اجتناب کنید.
«مطمئنی انتخابی که کردی بهترین انتخاب بوده؟ آخه تو بچه داری!»
زمانی که فرد جدا شده بچه ای داشته باشد، معمولا حجم اظهارنظرها به دشت افزایش می یابد. اینکه «آیا این انتخاب برای بچه ها خوب بوده یا نه؟» و اینکه «عوارض و آثار طلاق بر آن ها چه خواهدبود؟»، از جمله موضوعاتی است که برخی افراد به خود اجازه می دهند تا در مورد آن به راحتی صحبت کنند.
اگر شما مطمئن هستید که فرد طلاق گرفته درباره وضعیت بچه هایش بعد از طلاق فکر نکرده و اگر او اکنون به دنبال دریافت نظرکارشناسی شماست، خب صحبت های شما در این مورد می تواند ضروری تلقی شود، اما اگر می دانید که او در فرایند چندماهه طلاق خود به این موضوع اندیشیده و البته در جمع فامیلی و در زمانی دید و بازدید نوروز به دنبال نظرهای کارشناسی در این موضوع نیست، پس بهتر است در این زمینه صحبت نکنید.
یادتان باشد هر پدر و مادری در زمان اقدام به طلاق، کم یا زیاد به آینده فرزندش نیز فکر میکند و البته در عین حال در فرایند طلاق و در دادگاه ها نیز بر روی مسئله فرزند تامل زیادی می شود. پس شاید بهتر باشد در مورد عوارض طلاق بر بچه ها با پدر و مادری که به تازگی طلاق گرفته وارد بحث نشویم، چرا که این کار می تواند منجر به ایجاد و یا تقویت احساس گناه در آن ها شود و یا تصور والد بد را در آنها ایجاد کند. بهتر است شرایطی را فراهم کنید تا دوست و یا خویشاوند شما، اگر دلش خواست در مورد کارهایی که این روزها به عنوان والد برای فرزندش انجام می دهد، صحبت کند و شما نیز تلاش کنید تا با بازخوردهایی مناسب به او یادآوری کنید که او هنوز هم پدری مهربان و یا مادری دوست داشتنی است.