وقتی که بچه ها راجع به مردن می پرسند چه بگوییم
زمینه پیدایش ترس کودک و نوع آن در مقایسه با ترس بزرگسالان از مرگ
ما در هر سنی به طور طبیعی ترسهایی را تجربه میکنیم و ترس از مرگ هم سیری دارد که عناوینش تغییر میکنند مثلا ترس از جدایی که کودک در حدود ۶ تا ۹ ماهگی تجربه میکند مقدمهای برای ترسهای رشد یافتهتر دیگر است که در آینده با آن مقابله میشود یعنی ترس از مرگ به معنایی که ما در بزرگسالی میفهمیم از اوایل کودکی تا اواخر نوجوانی وجود دارند.
ترس کودکان از مرگ و چگونگی پیدایش این احساس
ترس و اضطراب دو هیجان طبیعی هستند که همه در زندگی تجربه میکنیم این دو حس کمک میکنند که از رفتارهایی که برای بقای ما تهدید به حساب میآیند دوری کنیم. به صورت طبیعی ترسها و اضطرابها در جریان رشد تغییر میکنند یعنی رشد شناختی و عاطفی انسان بر هیجانات او تاثیر دارد.
سن کنجکاوی کودکان نسبت به موضوع مرگ و جوابهای احتمالی در پاسخ به آنها
در سن ۳ تا ۶سالگی بسته به اتفاقات و تجارب شنیداری و دیداری کودکان احتمال دارد سوالاتی راجع به مرگ از طرف طفل داشته باشیم که این طبیعی است و حس شما از مرگ و پاسخی میدهید در برداشت و میزان ترس کودک تاثیر زیادی دارد. برای اینکه بهترین شیوه برخورد با این پرسش را در مقابل کودکتان داشته باشید سعی کنید سخنان شما به هیچ وجه جدی یا همراه با احساسات غلیظ نباشد.
بهترین شیوه پاسخگویی به این سوال این است که یک تعریف طبیعی و عاری از هرگونه هیجان اضافه به کودکتان ارائه دهید. مانند اینکه: «هر کس باید روزی بمیرد. خیلی از مردم زمانی میرسد که دیگر خسته میشوند ضعیف و فرسوده و پیر میشوند و آن زمان مرگ آنها میرسد.»
پاسخهای نادرستی که بعضی والدین درباره این موضوع میدهند، بعضی از والدین سعی میکنند با طفره رفتن از این موضوع حواس کودک را پرت کنند یا به جای تعریف درست و دقیق از این مقوله و به تصور اینکه کودک قادر به درک آن نیست جوابهای نامناسبی میدهند.
باید توجه داشته باشید که گفتن جملات غیرمنطقی مثل اینکه مرگ مانند خواب است و کسی که مرده در واقع خوابیده، بسیار میتواند مشکل ساز باشد. خیلی از کودکان تا مدتها به علت شنیدن این پاسخ، از خوابیدن میترسند و به سختی به خواب میروند. جالب این جاست که اگر والد خود مرگ را یک اتفاق هولناک نبیند، قادر خواهد بود همان احساسات را به فرزند خود منتقل کند.