چرا من احساس حقارت میکنم و از خودم بیزار هستم
عقده حقارت یا خودکم بینی نوعی احساس روانشناختی است که در آن فرد خودش را حقیر و کم می بیند. این احساس کاملاً یا تا حدی ناخودآگاه است. در واقع خودکم بینی نوعی حالت ذهنی است که طی آن شما حس می کنید کمتر و پایین تر از دیگران هستید و به همین دلیل همه تعاملات شما با خانواده، دوستان و همکارانتان دچار مشکل می شود.
احساس خودکم بینی اغلب امور مربوط به والدین یا امور فکری و ذهنی ظاهر می شود و معمولا فرد مدام از خودش در این زمینه ها و موارد دیگر انتقاد می کند.
بیایید با هم فردی به اسم جورج را تصور کنیم. جورج تحصیلات بالایی ندارد و همیشه مقابل همکارانش احساس ناراحتی می کند. او فکر می کند به اندازه همکارانش خوب نیست و نگران است که آنها هم همینطور فکر کنند. او بیشتر اوقات تصور می کند که همکارانش پشت سر او حرف می زنند. جورج عقده حقارت و خودکم بینی دارد.
طبق گفته روانشناسی به نام آلفرد آدلر که نظریه خودکم بینی را مطرح کرد، همه ما در دوران کودکی احساس حقارت و خودکم بینی داریم چون هنوز به استقلال کامل نرسیده ایم. این احساس در بعضی از کودکان بارزتر است و اغلب اوقات دلیلش این است که والدینشان از آنها غفلت کرده اند یا مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند یا در طور تحصیل عملکرد ضعیفی داشته اند و یا اینکه از حمایت عاطفی مناسبی برخوردار نبوده اند.
گاهی اوقات این احساسات به بزرگسالی فرد نیز منتقل می شوند. بزرگسالانی که از خودکم بینی و احساس حقارت رنج می برند در واقع هنوز همان احساس حقارت دوران کودکی شان را دارند.
خودکم بینی چطور روی ما اثر می گذارد؟
پدر و مادر بتی در کودکی به او می گفتند که هیچ وقت به هیچ چیز نخواهد رسید. حالا بتی بزرگ شده و در بانک کار می کند. با این حال او هنوز هم چه در درون خودش و چه خارج از آن، نسبت به همسالانش احساس حقارت می کند. بتی مطمئن است که بقیه تصور می کنند او یک احمق است و پشت سرش مدام به او می خندند. بتی همیشه نگران است مبادا کاری کند که بی لیاقتی و بی کفایتی اش مشخص شود.
حالا سوال اینجاست که بتی دچار عقده حقارت و خودکم بینی شده یا اعتماد به نفس پایینی دارد؟
تفاوت خودکم بینی با اعتماد به نفس پایین
این دو اصطلاح مشابه به نظر می رسند؛ اما تفاوت ظریفی بین آنها وجود دارد. ممکن است شما اعتماد به نفس پایینی داشته باشید ولی دچار خودکم بینی نباشید. کسی که اعتماد به نفس پایینی دارد به خودش و ارزش های خودش شک می کند. در چنین مواقعی شما احساس می کنید ویژگی های لازم برای رسیدن به اهداف مورد نظرتان در زندگی را ندارید.
در برخی موارد نیز، افراد بی اعتماد به نفس تصور می کنند از سطح یک استاندارد اجتماعی خاص و یا از نظر اجتماعی ، جسمی یا ذهنی از بقیه پایین تر هستند.
عقده حقارت یا خودکم بینی زمانی بروز می کند که این اعتماد به نفس پایین طوریست که همه افکار شما را به سمت بی کفایتی و ناکافی بودن می برد و رفتار شما به طور مزمنی تحت تاثیر قرار می گیرند.
به عنوان مثال اگر شما به خاطر نژاد یا ج.ن.س.یتی که دارید مورد تبعیض قرار بگیرید ممکن است دچار عقده حقارت یا خودکم بینی شوید. در چنین مواردی شما همیشه در مقابل سایر نژادها و یا جنس مخالفتان دچار احساس حقارت و خودکم بینی می شوید و این احساس دیدگاه کلی شما را تنظیم می کند. نکته مهم این است که وقتی کسی دچار خودکم بینی می شود، این احساس حقارت و خودکم بینی روی نوع نگاه او به جهان تاثیر منفی می گذارد.
هم جورج و هم بتی که در بالا به آنها اشاره کردیم، تصور می کنند همکاران و اطرافیانشان فکر می کنند آنها احمقند و مدام پشت سرشان حرف می زنند؛ اما این موضوع حقیقت ندارد، بلکه فقط تصورات خود آنهاست.
تیلدا در محیطی بزرگ شده که در آن به زنان کمتر از مردان احترام گذاشته می شود. او با این اعتقاد بزرگ شد که مردان نسبت به زنان برتر و بهتر هستند. وقتی او با همسرش بحث یا مشاجره ای می کند فکر می کند حق با همسرش است و برای همین بندرت حرف می زند. او می ترسد که شوهرش ترکش کند، حتی اگر مقصر او باشد و با تیلدا بدرفتاری کند.
تیلدا کمتر و پایین تر از شوهرش نیست؛ اما احساس و تصوری که دارد اینگونه است. او نه تنها اعتماد به نفس پایینی دارد، بلکه دچار خودکم بینی و عقده حقارت هم هست. احساس ناکفایتی روی زندگی او تاثیر منفی می گذارد.