۱. گرفتن بازخورد منفی
اگر در طی دوران کودکی مدام در گوشتان تکرار شود که هیچ کاری را درست انجام نمیدهید و به اندازهی کافی خوب نیستید، شما در حالی تبدیل به یک فرد بالغ خواهید شد که تصویر مثبتی از خود ندارید. وقتی بدون در نظر گرفتن تلاشهایتان پیوسته از شما و کارتان ایراد بگیرند، دیگر نمیتوانید به خودتان اعتماد کرده و احساس خوبی داشته باشید؛ به خاطر شکستهای پیدرپی احساس شرم میکنید که بسیار دردناک و ناراحتکننده است.
۲. بیتوجهی والدین
وقتی سرپرستتان (به طور معمول پدر و مادر) به شما توجهی نمیکنند، انگار که موفقیتهای شما کمترین ارزشی برای آنها ندارد. شما برای کسب موفقیتهای بیشتر و اثبات این نکته که شایستگیهایتان فراتر از چیزی است که الان در آن قرار دارید، باید انگیزه خود را حفظ کنید، که البته این کار دشوار خواهد بود. بیتوجهی سرپرستان معمولا باعث میشود احساس کنید که از جانب دیگران فراموش شدهاید، کسی قدرتان را نمیداند و برای هیچ کس مهم نیستید. این باور که کسی به وضعیت حال حاضر شما اهمیتی نمیدهد، حسی است که به خاطر گذشتهی دردناکتان به دوش میکشید. حس دیده نشدن و نامرئی بودن باعث میشود فکر کنید حضورتان یک اشتباه است.
۳. دعوای بزرگترها
وقتی پدر و مادر پیوسته مشغول دعوا کردن هستند و رفتارهای ناشایستی را از خود بروز میدهند، کودکان احساسات منفی را جذب و به بدگمانی عادت میکنند؛ مسئلهای که ترسناک، تأسفبار و مایهی آشفتگی است. رفتار نامشخص، آشفته و برخورد غیر معمول پدر و مادر (یا یکی از آنها) نسبت به کودک هم، نتیجهی مشابهی به همراه دارد. کودکی که پیوسته شاهد دعوای بزرگترهاست، این طور فکر میکند که شاید او دلیل این دعوا و باعث درد و عذاب پدر و مادرش باشد. این احساس گناه پس از بلوغ هم در فرد باقی خواهد ماند.
۴. عدم برخورداری از حمایت کافی در مقابل زورگویی
در یک خانوادهی آگاه، حساس و امن، رویارویی با موقیعتهای دشوار مانند اذیت و آزار اطرافیان زورگو و بازیابی اعتماد به نفس آسانتر است. اما اگر نه تنها در خانه بلکه بیرون از خانه هم احساس امنیت نمیکنید، حس عذابآور فراموششدن، ناامیدی و تنفر از خود همیشه در زندگی با شما خواهد بود. همچنین به دلیل آسیبپذیری زیاد، دوستی دیگران را لطفی در حق خود تلقی کرده یا به این باور میرسید که همهی مردم بیرحم و غیر قابل اعتمادند. بدون خانه و خانوادهای امن و حمایتگر، اثرات زورگویی و قلدری دیگران نسبت به شما عمیقتر خواهد شد و زندگی دشوارتری خواهید داشت.
۵. دریافت حمایت بیجا در مقابل زورگویی
از سوی مقابل اگر حمایت پدر و مادر حد و مرزی نداشته باشد، کودک احساس خواهد کرد که آمادگی رویارویی با دنیای خشن بیرون را ندارد. بدون یک بنیان قوی، رویارویی با چالشهای بیرون از خانه دشوار بوده و ناتوانی در مقابل آنها شرمندگی را به همراه خواهد داشت. در چنین وضعیتی کودک احساس ناتوانی میکند و به دلیل شرمندگی، این موضوع را با پدر و مادر خود در میان نمیگذارد، زیرا نمیخواهد آنها را به دلیل ضعفی که رفتار آنها باعث آن بوده است، آزرده کند. بنابراین کودک اتفاقات بیرون را مخفی میکند. ممکن است این شرمندگی به حدی برسد که نگرش کودک را تحتِ تأثیر قرار دهد تا جایی که به این نتیجه میرسد که دید مثبت پدر و مادرش (که با دید دیگران نسبت به او تفاوت دارد) احتمالا نادرست است و در واقعیت او فردی ناتوان، ضعیف و سزاوار تحقیرهای دیگران است.
۶. بیتوجهی به زورگویی
اگر پدر یا مادر به قدری مشغول باشند که متوجه رنجش ناشی از زورگویی در کودکشان نشوند و در هنگام نیاز کودک کسی برای حمایت از او وجود نداشته باشد، کودک باور میکند که شایستهی توجه و سزاوار مراقبت نیست و از کمبودهای خود آزرده میشود. در دنیای ناامن امروزی، احساس شرم و درد طاقتفرساست. این احساسات همچنین در دورهی گذار پدر و مادر که از ویژگیهای آن هرجومرج است رخ میدهد زیرا اینطور به نظر میرسد که کسی متوجه وضعیت کودک نمیشود. وقتی محیط خانه پُر از هرجومرج و آشفته باشد تصور کودک این خواهد بود که تقاضای توجه و رسیدگی به مشکلاتش درست نیست، در نتیجه کودک در تنهایی بیشتری فرو میرود و در احساس شرم غرق میشود.
۷. عدم وجود حامی در مشکلات تحصیلی
هیچ چیز بیشتر از احساس کودن بودن در ایجاد اعتماد به نفس پایین مؤثر نیست. اگر کودک احساس کند از درسها چیزی نمیفهمد و بدون اینکه کسی متوجه این موضوع و نیاز او به کمک شود، بیشتر و بیشتر از دیگران عقب بیافتد، به این نتیجه میرسد که ضعیف و ناتوان است. او در مورد ذکاوتش دچار تردید میشود و همیشه برای بیان نظراتش مردد است. خجالت ناشی از خوب نبودن و کمتر از دیگران بودن به سختی از بین میرود حتی پس از اینکه کودک به روش خودش راهی برای غلبه بر مشکلات پیدا کند.
۸. شوک فیزیکی یا ضربهی روحی
سوء استفادهی جسمی، جنسی یا عاطفی آشکارترین دلیل پایین آمدن اعتماد به نفس است. قرار گرفتن کودک در موقعیتهای فیزیکی و عاطفی برخلاف میلش، باعث میشود او نتواند به دنیای بیرون، خودش و دیگران اعتماد کند، مسئلهای که به شدت بر اعتماد به نفس تأثیر میگذارد. حتی ممکن است کودک خود را مقصر بداند در حالیکه کمترین گناهی ندارد. کودک توان مقابله با بحران را ندارد در نتیجه از آن فرار کرده، از دیگران فاصله میگیرد و احساس پوچی میکند. در تلاش برای کنار آمدن با این وضعیت، نتیجه میگیرد که خودش گناهکار و شایستهی سرزنش است و برای رهایی از این آشفتگی به راههای ناسالم روی آورده و سرانجام خود را شرمنده و سرخورده در میان صدها احساس منفی دیگر محصور میبیند.
۹. نظام ارزشی نامناسب
اگر باورهای مذهبی یا نظام ارزشی، باعث شود که باور داشته باشید پیوسته در حال گناه کردن هستید، در وضعیتی مشابه دریافت همیشگی بازخورد منفی دیگران قرار میگیرید. چه بازخورد منفی دیگران باشد، چه قضاوتهای برگرفته از باورها و ارزشهای شخصی، نتیجهی آن ایجاد احساس شرم، گناه، تناقض و نارضایتی از خود است. بسیاری از نظامهای ارزشی دو انتخاب پیش روی فرد میگذارند: خوبی و بدی. وقتی در تنگنای انتخاب بین این دو قرار میگیرید دچار سردرگمی، شرمندگی، ناامیدی، بههمریختگی و بیهویتی میشوید.
۱۰. تاثیر اجتماع و رسانهها
همه میدانیم که آدمها در تلویزیون و رسانههای دیگر، به شکلی اغراقآمیز و غیرواقعی زیبا و خوشهیکل هستند، آفتی که پیوسته بیشتر و بیشتر میشود. بسیاری از زنان و مردان از اینکه نمیتوانند مانند این افراد باشند، احساس بدی دارند. درست است که اعتماد به نفس پایین ریشه در مسائل مهمتری دارد اما این روزها اجتماع، تلویزیون، مجلات و … پیوسته عدم تناسب و کامل نبودن را به رخ میکشند و احساس نارضایتی را تقویت میکنند. با افزایش دسترسی رسانهها در میان جوانترها به تدریج کودکان نیز در مرکز توجه این مقایسههای غیرمنصفانه قرار میگیرند.
در مورد هر کدام از این موارد می توان مفصل بحث کرد. البته نباید فراموش کنید که تجربهی هر یک از این موارد در دوران کودکی به معنای این نیست که نتوانید طی دوران رشد و در بزرگسالی از آنها رها شوید. با اینکه ممکن است در وجودتان نفوذ کنند اما راههای بسیاری برای رهایی از آنها وجود دارد که به شما کمک میکند در گذر زمان به شخصیتی آمادهتر، یکپارچهتر و با اعتماد به نفس بیشتر برسید. وقتی به عنوان یک فرد بالغ گذشتهی خود را ارزیابی میکنید، متوجه میشوید سزاوار بسیاری از برداشتها و ویژگیهایی که به خود نسبت داده بودید، نیستید و این قضاوتها ریشه در فضا و افرادی که با آنها ارتباط داشتهاید، دارند. این نگرش به غلبه بر احساسات منفی کمک بسیاری میکند. علاوه بر اینها باید بدانید که تنها نیستید و همیشه میتوانید از دیگران کمک بگیرید.
درک برخی وضعیتها و تجربهها آسان نیست و نباید انتظار درک، همدلی یا بخشش را از خود داشته باشید. مهم این است که راهی برای خلق احساس رضایت و امنیت در وضعیت موجود و کنار آمدن با آن پیدا کنید. هر چه آگاهی بیشتری از علت اعتماد به نفس پایین خود داشته باشید، بهتر میتوانید برای رفع مشکل و تقویت اعتماد به نفس اقدام کنید.