احساسات شما برای او در اولویت نیست.
«من حریص بودم. یک زن بی نظیر برایم کافی نبود». این جوگیری او سال ها ادامه پیدا کرد تا اینکه همسرش به او گفت که از این رفتار او چه احساسی پیدا کرده است. «خودخواهیِ من به مهم ترین فرد زندگی ام آسیب می زد». همسر او باعث شد متوجه شود اگر احساسات او را نیز در نظر بگیرد، رفتار متفاوتی از خود نشان خواهد داد. حق با او بود. او همسر خود را بخشید و همسرش نیز دیگر به او خیانت نکرد.
احساس میکند جذابیت خود را از دست داده است.
«احساس می کردم دیگر برای همسرم جذابیتی ندارم. او دائما شکم مرا مسخره میکند و چهره ام را با جورج کلونی مقایسه میکند». خودتان را جای همسرتان بگذارید؛ اگر او دائما شما را با ستارگان سینما مقایسه کند و به شما حس غیر جذاب بودن دهد چه عکس العملی نشان می دهید؟ پس همیشه با همسر خود چنان رفتار کنید که گویی برای شما جذابترین است و بدین ترتیب برای شما جذاب باقی میماند.
فکر میکند می تواند قسر در رود.
برای بسیاری مردان جدی نگرفتن عواقب، کافی ست تا بیوفا شوند. «برای همسرم اهمیتی ندارد اگر تا دیروقت کار کنم یا حتی وقتی روز تولدش به تماشای فوتبال مشغول شوم. می دانستم اگر مچ مرا بگیرد دلش می شکند اما فکر نمی کردم در این حد باشد». بهتر است مرزهایی را برای هر دو تان تعیین کنید و در عین حال به همسر خود نشان دهید که او را بخشیده اید.
خویشتن او آسیب دیده است.
گاهی یک تجریه تلخ موجب می شود همسرتان عزت نفس خود را از دست بدهد و بخواهد این کمبود را با خیانت جبران کند.
«همسرم بی نظیر است، اما با گذشت شش ماه از بیکاری ام که هر روز صبح شاهد سرکار رفتنش بودم بدنبال راهی بودم که به آن طریق از احساسی که نسبت به خودم داشتم فرار کنم، و بین اعتیاد و خیانت دومی را انتخاب کردم».
احساس میکند دیگر مثل قبل به او اهمیت نمی دهید
روزمرگی می تواند باعث شود به آسانی فراموش کنید که همسرتان چقدر برایتان اهمیت داشته است. نگذارید این اتفاق بیفتد. «در ابتدای زندگی مشترکمان همیشه به احساسات همدیگر توجه می کردیم. می دانستم این صمیمیت به طول نمی انجامد، اما چند سالی نگذشت که حس کردم دیگر برای او اهمیت چندانی ندارم، یعنی شاید اولویت دهُم او نیز به حساب نمی آمدم. دلیل خیانت او بیش از آنکه جاذبه ی جنسی به فردی دیگر باشد، اهمیت داشتن برای موجودی دیگر بود.
عصبانی است اما نمی خواهد در مورد آن صحبت کند.
همسری که بجای صحبت درباره نگرانی هایش آن را در خود فرو میریزد، از دیگر مواردی ست که برای تخلیه خشم خود در معرض خیانت است. از آنجایی که هیچ یک از شما توانایی خواندن ذهن هم را ندارید بسیار ضروری است که آشکارا و به نرمی درباره مشکلاتتان با یکدیگر صحبت کنید.
احساس میکند به اندازه کافی قدر او را نمی دانید.
حتی اگر رابطه خوبی دارید، تحسین کردن همسر می تواند رابطه تان را عمیق تر کند. سعی کنید هر روز حداقل یک بار از همسر خود تعریف کنید، این رفتار باعث می شود به همسرتان یادآوری شود که هنوز هم برای او اهمیت دارید.
شما دائما او را متهم به خیانت میکنید.
همیشه بخاطر بسپارید او همسری وفادار است مگر آنکه خلافش ثابت شود. «از ماه عسل به بعد همسرم فکر می کرد که به او خیانت می کنم. می دانستم بخاطر این است که پدر او یک خیانتکار بود، اما این چه ربطی به من داشت؟» از آنجایی که هیچ چیزی احساس او را بهتر نمی کرد، همسرش با خود اندیشید خیانت کردنش برای او اهمیتی نخواهد داشت، پس به همسر خود خیانت کرد. اگر شما به همسر خود مضنون هستید، حتما دلیلش را از خود بپرسید. آیا نوع خرج کردن یا ساعات کاری او ناگهان به طرز قابل توجهی تغییر کرده است، و یا شما احساس ناامنی میکنید؟ در مورد آنچه آزارتان می دهد صحبت کنید و از همسرتان بپرسید چه نیازهایی دارد. بی جهت مشاجره نکنید.
می خواهد به شما نشان دهد که خوشحال نیست.
«ماه ها بود که به او می گفتم اوضاع چندان رضایتبخش نیست. حتی پیشنهاد کردم پیش مشاور ازدواج برویم اما او نپذیرفت». رابطه یک شبه اش با زنی دیگر، آخرین تلاش او بود برای آنکه همسرش ناراحتی اش را جدی بگیرد، و این کار به طرز معجره آسایی موثر بود. هر دو نزد روان درمان رفتند و به تدریج رابطه شان را محکم تر کردند. با توجه نشان دادن به همسرتان و گوش کردن به حرف هایش می توانید عمر، سرمایه و طبیعتا رابطه تان را بهبود بخشید. یک ازدواج و رابطه خوب دو جانبه است و لازم است هر دو طرف برای یگدیگر تلاش کنند