چطور آدم خوشبختی بشوم
-زندگی روزمره ما میتواند شادمانهتر باشد. مسأله مهم به انتخابهای ما برمیگردد. در واقع این تفکر ماست که ما را شادکام یا ناکام میکند. حقیقت این است که ما طی روز با شرایط مختلفی دست و پنجه نرم میکنیم. بعضی از آنها هم اصلاً خوشایند و شادیآفرین نیستند. ما میتوانیم تمام تمرکزمان را بر وقایع نامطلوب بگذاریم یا آنچه فکر کردن به این مسائل را رها کنیم و آنها را نادیده بگیریم و در عوض به جنبهها و لحظات شادیبخش زندگی توجه کنیم. این ما هستیم که انتخاب میکنیم و اجازه میدهیم که شرایط بر ما و زندگیمان تأثیر بگذارد.
-اگر اجازه دهیم که عوامل بیرونی و شرایط، حال و هوای روحیمان را کنترل کنند و خودمان هیچکاره باشیم، یعنی خود را برده احساساتمان کردهایم. در این شرایط آزادی روحیمان را از دست میدهیم؛ یعنی خیلی راحت اجازه میدهیم که نیروهای بیرونی میزان خوشبختی و اصلاً بود و نبودش را برای ما تعیین کنند. از سوی دیگر ما این توانایی را داریم که خود را از عوامل تأثیرگذار بیرونی رها کنیم. در واقع ما باید شادکامی و خوشبختی را انتخاب کنیم و عوامل شادیساز زندگیمان را با دست خودمان خلق کنیم.
-سؤال مهم این است که اصلاً خوشبختی چیست؟ باید گفت خوشبختی احساسی قوی از آرامش درونی و رضایت است. وقتی هیچ نگرانی با ما نیست، ترسی ما را تهدید نمیکند، افکار مزاحم آزارمان نمیدهد و به عبارتی همه چیز روی روالی آرام و روان پیش میرود، به خواستههایمان دست پیدا کردهایم و کارهای مورد علاقهمان را انجام میدهیم، در خوشبختی کامل غوطهوریم. اما آیا واقعاً امکان دارد که زندگی اینقدر کامل و بیدردسر باشد؟ قطعاً اینطور نیست و بر همین اساس هم خوشبختی به امری نسبی تبدیل میشود.
-شما باید هدف روزانه و زندگی خودتان باشید؛ یعنی خودتان تعیین کنید که در روز چه احساسی بر شما مستولی شود. همه چیز بستگی به نوع نگاهتان دارد و اینکه هدف مشخصشدهتان را چقدر شفاف برای خود ترسیم کردهاید. شما باید بخواهید و بعد همانی میشوید که خواستهاید. خیلی سخت و پیچیده نیست. برای مثال، اگر عشق برایتان مهمترین چیز است، روزتان را در حالی آغاز کنید که این حس و حال در شما زنده باشد. باید طوری زندگی کنید که مفهوم عشق در کار، زندگی و حتی رفتارتان با دیگران جاری باشد. آنوقت شما به هدف جاری، زنده و تأثیرگذار خود تبدیل شدهاید که در انتهای روز حسی از رضایت و شادکامی را در وجودتان بیدار میکند.
-قدم اول در ایجاد هدف این است که آن را درونی کنید. در این مسیر به کار بردن جملههای اثربخش اهمیت بسیاری دارد؛ جملاتی که تکرارشان میتواند احساس درونی شما را بهتر کند. اگر دنبال عشق هستی، عاشق باش. اگر دنبال آرامش هستی، آرام باش. اگر دنبال شادی هستی، شاد باش. اگر دنبال چیزی جدید هستی، تغییر کن. اگر دنبال ماجرا هستی، ذهنت را باز کن. اگر دنبال موفقیت هستی، پرتلاش باش. اگر دنبال لذت هستی، مهربان باش. هر روزتان را با تصمیمی تازه برای آنچه میخواهید باشید، آغاز کنید و طی روز مدام با خودتان آنچه میخواهید را تکرار کنید. این جملهها معجزه نمیکند؛ اما انرژی شما را برای تلاش کردن در جهت تحقق خواستههایتان بیشتر میکند.
-شاید فلسفه زندگی در این باشد که شما باید اولین باشید تا طعم خوشبختی را بچشید؛ اما این اولین بودن باید حسی درونی باشد. یعنی اگر دنبال پیشرفت هستید، باید اول از همه اهل رقابت باشید نه حسادت یا اگر خواهان پند گرفتن و تجربه جمع کردن هستید، باید اول از همه شنونده خوبی باشید نه گویندهای پرحرف. در واقع شما باید ذهنتان را برای اولویتبندی اولینها در راه سعادت آماده کنید. اگر میخواهید رهایی از فشار و تنش را تجربه کنید، باید فراموش کردن و بخشیدن را اول از هر کاری یاد بگیرید. با این کار میبینید که اولویتبندیهای ذهنی چه تأثیر بزرگی بر رفتار و حس خوشایند شما میگذارد؛ احساسی که رضایت و البته شادکامی درونی را به دنبال دارد.