▪ ما ذاتا عادت داریم در برابر درد مقاومت کنیم اما مقاومت فقط زجر را بیشتر میکند. با این شیوه مقاومت را بشکنید. اگر هر روز این کار را بکنید مغز به آرامش عادت میکند و درد کمتر و کمتر و حتی فراموش میشود.
▪ پس:
-در مکانی این کار را انجام بدهید که خیلی راحت هستید و کمترین حواسپرتی را دارد.
-چهار زانو بنشینید و پشتتان صاف باشد.
-عمیق تنفس کنید و فقط و فقط ششدانگ حواستان به تنفستان باشد.
– هر بار حواستان پرت شد، دوباره تمرکزتان را به روی تنفس جمع کنید.
▪ با آرامسازی درد را آرام کنید. هر وقت درد داشتید به جای سفت کردن عضلات آنها را شل کنید.
▪ ذهنتان را بازسازی کنید تا افکار منفی و فاجعه مانند دور شوند. جملاتی مانند این درست نمیشه، به هیچ چی جواب نمیده را با درد گرفته، قبلا هم درد گرفته و تموم شده، این درد ابدی که نیست، عوض کنید.
▪ فراموش نکنید ترس از درد باعث میشود ورزش نکنید، ورزش که نکنید درد بیشتر میشود. پس حتی با درد هم تا حدی که درد بیشتر نشده، ورزش کنید.
▪ باید اطرافیان یاد بگیرند به رفتارهای منفی ما (ناله، لنگیدن، کارنکردن و… ) در مقابل درد، کمتر توجه نشان بدهند تا عادت نشود. در عوض به مقابله ما با درد واکنش مثبت نشان بدهند.
▪ درد یک ضرورت است. ما را از خطر آگاه میکند. یادمان میدهد بعدا از خطر دور بمانیم و یادمان میاندازد که برای درمان فکری بکنیم. میشود واکنش عادی به درد را تغییر داد و کمتر زجر کشید.
▪ باید ابتدا خودتان را آرام کنید (آرامسازی). بعد چشمها را ببندید و تمام احساسهای موجودتان را بپذیرید. در مورد احساساتتان قضاوت نکنید و عمیق تنفس کنید. حواستان تمام و کمال فقط به تنفستان باشد.