چطور برای خودم یک شغل آزاد و موفق دست و پا کنم
۱. آیا برای فشار اجتماعی آمادهای؟
اگر دوستان و خانوادهای دارید که چیزی از کارآفرینی نمیدانند، نخواهند توانست دقیقا سر در بیاروند که حضرتعالی به دنبال چه چیزی هستید و در این شرایط است که فشار اجتماعی سنگینتری بر شما وارد میشود.
من به حرف مردم خیلی اهمیت میدادم تا جایی که زندگی زهرمارم شده بود. دائم به خودم سخت میگرفتم و خودم را با کارِ بیشتر تنبیه میکردم تا بتوانم با نهایت سرعت، موفقیتم را به بقیه اعلام کنم. آنقدر خودم را خسته کردم تا زمانی که فهمیدم هیچکس واقعا ششدانگ حواسش به من نیست، پس من چرا خودم را بُکشم؟
آدمها به شما همانقدر توجه میکنند که به یک استتوس فیسبوک توجه میکنند: یعنی کسری از ثانیه. در این دنیای شیر تو شیر و پر سر و صدا، کسی وقت اضافی ندارد تا به کار و بار بقیه فکر بکند.
اگر دغدغهتان این است که بقیه چه فکری راجع بهتان میکنند، دارید گِل لگد میکنید… که چه شود؟ به بقیه ثابت کنید که آدم موفقی هستید؟ به جای این کار روی استارتاپتان تمرکز کنید. بروید دنبال زندگیتان، من که زیادی لفتش دادم.
۲. آیا مجردی؟ اگر نیستی آیا شریک زندگیات آدمی هست که حسابی به پایت بایستد؟
هر چه بیشتر از عمرمان میگذرد، بیشتر تمایل پیدا میکنیم مسائل خودمان را با شریک زندگیمان (و نه با دوستان و اعضای خانواده) مطرح کنیم. من آدم خرشانسی هستم که دختر فوقالعادهای را در کنار خود دارم، اما شاهد بودم که خیلی از رفقای کارآفرینم مجبور شدند در طی مسیر، رابطههایشان را قطع کنند.
مستقل شدن در کسبوکار، به خودی خود دشوار است – خیلی دشوارتر از آن چیزی که من تصورش را میکردم. مغزتان دائم پر است از میلیونها موضوعی که هیچ کسی به جز شریک زندگیتان از داخلش خبر ندارد.
اگر مجرد نیستید، مطمئن شوید که شریک زندگیتان درک میکند که بعضی وقتها ذهن آدم حتی کِشِش یک بوس کوچولو را هم ندارد. بگذارید ادامهی این بحث همینجا در لفافه باقی بماند!
۳. آیا آنقدر پول داری که حداقل تا یک سال از جیب بخوری؟
اِیول! حالا این مبلغ را حداقل در ۳ ضرب کنید، چون سرعت خرج شدن پول از سرعت بخار شدن آب بیشتر است. خیلی مخارج مخفی دیگر و پول وکیل و حسابدار و آیفون و پیسی خُرد و خمیر شده و کوفت و مرگ و زهرمار هم در این راه انتظارتان را میکشد.
خودتان را به زندگی در آپارتمانی کوچکتر عادت بدهید، وعدههای غذایی کوچکتری به بدن بزنید و حساب قِران به قِران پولهایتان را داشته باشید: دقیقا کارهایی که همیشه با بیخیالی از کنارشان گذشتهاید.
مخصوصا خودتان را آماده کنید برای آن ماههای آخر بیپولی که برای حفظ کردن آخرین سکه داخل جیبتان، شعبدهبازی یاد گرفتهاید. در آن برهه فشار به حدی رویتان زیاد میشود که از همان خواب و خوراک اندک هم میافتید.
موفقیت خیلی آرام به دست میآید و پول خیلی سریع خرج میشود، پس باهوش باشید و از همان روز اول جیرهبندی کنید.
۴. آیا حاضری در روز فقط چند ساعت بخوابی؟
بعد از اینکه از شر آن کار مشاورهای خلاص شده بودم، فکر میکردم دیگر هر وقت عشقم کشید کار میکنم. این وضعیت ادامه داشت تا روزی که نقل قول زیر از لوری گرینر را خواندم:
کارآفرینان کسانی هستند که حاضرند ۸۰ ساعت در طول هفته کار کنند تا مجبور نباشند ۴۰ ساعت در هفته کار کنند!
اولش با از خواب پریدنهای کوچک در نیمهشب شروع شد. چون ایدههای بسیاری در سرم بود و خیلی هیجان داشتم و واقعا نمیتوانستم منتظر باشم تا صبح شود و کار را شروع کنم.
بعد وارد فاز گزاف شدم. به جایی رسیده بودم که بیش از حد کار میکردم، چون وقت نداشتم تا به اندازهی کافی بر روی ایدههایم کار کنم و دلم میخواست وقت بیشتری را روی آنها بگذارم. جالبش این بود که هر چه بیشتر کار میکردم و کمتر به سمت تختخواب میرفتم، خوابیدن هم سختتر میشد هم بیکیفیتتر. در نتیجه، هر هفته حداقل ۲ یا ۳ روزش را رسماً فیتیلهپیچ بودم و هیچی کاراییای نداشتم.
خیلی گولِ جلال و جبروت میلیاردی مؤسسان استارتاپ و عکسهای ملوسشان را نخورید. پشت صحنهی هر کدام از این داستانها پر است از روزهای عذابآور و بیخوابیهای بسیار و شکستهای پشت سر هم.
مسیر رسیدن به موفقیت دور و دراز است. خیلی هم دور و دراز است. اگر قهر نمیکنید یک «اغلب» قبلش بگذارم و یک «بیش از حد» هم بعدش بگذارم که بشود: «اغلب، خیلی بیش از حد دور و دراز است.»
۵. موفقیت را چطور تعریف میکنی؟
هر کدام از ما اولویتهای متفاوتی در زندگی داریم. برای اکثر افراد، پول شمارهی یکِ اولویتهایشان است، در حالی که برای یک سری دیگر از آدمها، برقراری توازن بین کار و زندگی ارجحیت دارد. در نتیجه، از هر کسی بپرسی موفقیت چیست یک جوابی به تو میدهد.
سختی یا آسانی مسیر کارآفرینی شما هم به تعریفتان از موفقیت بستگی دارد. اگر پول و موفقیت اجتماعی، بیشتر از هر چیزی برایتان اهمیت دارد، احتمالا در طی این مسیر پیرتان در خواهد آمد.
شما را به یاد جملهای جاودانه از ارنست همینگوی میاندازم:
خوب است که سفرِ پیش ِ رویتان انتهایی داشته باشد، اما در نهایت این خودِ سفر است که اهمیت دارد.
کارآفرینان موفق، الزاما آنهایی نیستند که میلیونها دلار سرمایه جمع کردهاند. هیچوقت فراموش نکنید، شانسِ چنین موفقیتی یک در میلیون است.
آن بیرون، هزاران هزار رؤیاپرداز نفس میکشند که استارتاپِ خودشان را راه انداختهاند و خیلی شیک و تمیز زندگی میکنند، اما اسمشان را هر روز در اخبار نمیشنوید.
فارغ از اینکه این مسیرِ کارآفرینی چه بلایی بر سر زندگیتان میآورد یا چقدر سخت و دشوار میشود، سعی کنید از خودِ مسیر لذت ببرید و دنبال دلتان بروید، همانطور که تونی گسکین به این زیبایی بیان میکند:
اگر رؤیای خودتان را نسازید، کسی شما را استخدام خواهد کرد تا رؤیایش را برایش بسازید!