در سال ۲۰۰۴ بیولوژیست تکاملی دکتر دانیل ای لیبرمن از دانشگاه هاروارد و دنیس ام برامبل از دانشگاه یوتا مقالهای با این مضمون منتشر کردند که در آن ادعا شده بود اجداد ما ورزشکاران قدرتمندی بودند و بنا بر طبیعتی که در آن زندگی میکردند، مجبور بودند به مدت طولانی به دنبال شکار بدوند و یا در تعقیب آن باشند. استقامت برای تهیه غذا منجر میشد که انرژی کافی برای تداوم نسل فراهم شود و اجداد ما ژنهای بهبودیافته را به نسلهای بعد منتقل کنند.
هر کس که فقط کمی ورزش کند، میتواند از نظر علمی به تکامل بشر کمک کند. گفته میشود بشر به این علت هوشمند است که یک میلیون سال قبل اجداد ما میتوانستند برای شکار حیوانات مسافتهای طولانی را بدوند. طبق این نظریه مغز انسان بر اثر تحرک تکامل و رشد یافته است، بنابراین اگر بخواهیم مغزمان عملکرد خوبی داشته باشد، باید به فعالیت فیزیکی ادامه دهیم.
به این ترتیب، این شیوه زندگی باعث شد انسان ورزیدهتر شود و در طول زمان پاهای بلندتر و انگشتان کوچکتر پیدا کند و مکانیسمهای گوش میانیاش برای حفظ تعادل و ثبات متکامل شود.
همزمان در دستاوردی که تا همین اواخر بسیاری از دانشمندان آن را بیارتباط میدانستند عنوان شد که مغز انسان هوشمندتر شده است و از نظر اندازه نیز به سرعت در حال بزرگ تر شدن است.
دانشمندان زیستشناس تکاملی درباره افزایش اندازه مغز به مسائلی نظیر خوردن گوشت و مهمتر از آن نیاز بشر اولیه به برقراری ارتباطات اجتماعی اشاره کردهاند. انسانهای اولیه باید برای شکار در قالب گروه همکاری میکردند که نیاز به الگوی فکری پیچیدهای دارد و گفته میشود به موفقیت منجر شده است. طبق این فرضیه تکامل مغز با نیاز به تفکر رخ داده است.
اما هم اکنون بعضی دانشمندان میگویند فعالیت بدنی نیز نقش مهمی در رشد اندازه مغز انسان از ابتدای خلقت تاکنون داشته است.
مردمشناسان به بررسی اندازه مغز و ظرفیت استقامت در گونههای متنوعی از پستانداران از جمله سگ، خوک، روباه، موش، گرگ، گربه، آهو، بز و گوسفند پرداختند. گونههای متنوعی مانند سگ و موش که استقامت بسیار بالایی دارند و طی هزارهها در برابر تغییرات طبیعت مقاومت کرده اند، از نظر اندازه مغز نسبت به بدن خود تکامل یافتهاند.
محققان همچنین آزمایشهایی را روی موش که به طور سیستماتیک برای دوندگی ماراتن پرورش یافته است، انجام دادند. حیوانات آزمایشگاهی که به طور خودخواسته توانستند بیشتر و تندتر بدوند، جفتگیری کردند و گونه جدیدی از جانوران آزمایشگاهی به دنیا آمد که در دویدن از همه پیشی میگرفتند.
نکته جالب این است که پس از چندین نسل این موشها دارای سطح فراوانی از مادهای بودند که در رشد بافتها و سلامت حیوان نقش داشت؛ از جمله پروتئین BDNF که در استقامت حیوان نقش موثری داشت و به رشد مغزی نیز کمک شایانی میکرد.
دیوید ریچلن، استاد مردمشناسی دانشگاه آریزونا معتقد است تحرک بدنی به بشر کمک میکند که هوشمندتر شود. آنچه رخ داده این است که اجداد شکارچی ما با فعالیت و تحرک بدنی بسیار زیاد زندگی کردهاند و مانند موشهای آزمایشگاهی توانستند ویژگیهای فیزیولوژیکی خود را که در اثر استقامت به کسب آن نائل آمده بودند به نسلهای بعد منتقل کنند. در نتیجه فاکتور BDNF به میزان کافی داشتند و این فاکتور از ماهیچهها به مغز منتقل و به رشد بافت مغز و بزرگ شدن اندازه آن منجر شد.