چطور در زندگی خودم شاد باشم
موانع اصلی زندگی شادمانه، تصورات نامعقول و افکار مخرب است.
برخی روانشناسان معتقدند که بسیاری از روانرنجوریها و مشکلات روحی افراد، ناشی از مشکلات دوران کودکی و ناخودآگاه آنان است. در مقابل، برخی دیگر علت اصلی مشکلات روحی افراد را شیوه نادرست تفکر آنها (خودآگاه فرد) میدانند و شیوههایی برای تغییر فکر و دستیابی به شادی ارایه میدهند، این در حالی است که نظریه دوم محتملتر است، چراکه در غیر این صورت، دستیابی به شادی واقعی در افرادی که کودکی متشنجی داشتهاند غیر ممکن میشد.
به عبارتی، باورهای نامعقول موجب بروز هیجانات منفی نامناسبی مثل کمرویی افراطی، احساس گناه، تحمل نکردن، ناکامی، احساس بیعرضه بودن، کمالگرایی افراطی، عصبانیت، آزردگی شدید از همسر و موارد مشابه میشود. به همینخاطر، اگر قصد داریم که زندگی شادمانهای داشته باشیم باید در وهله اول باورهای نامعقول خود را کشف کنیم و با کنار گذاشتن آنها، به شادمانی عمیق و واقعی دست یابیم.
هر انسانی برای لذت بردن از زندگی اجتماعی، به شادی نیازمند است و برای دست یافتن به آن باید در وهله اول با خودمان مهربان و روراست باشیم و اعمالی را که بیجهت و از روی عمد به دیگران آسیب میزند، ترک کنیم. شرط لازم مهربان بودن با خودمان نیز این است که شادمانی خود را در اولویت قرار دهیم و این به هیچ عنوان به معنای خودخواهی نیست، چراکه در این دنیا کسی نیست که بیش از خودمان به شادمانیمان اهمیت دهد.
متاسفانه تضمینی وجود ندارد که پس از فداکاری و از خودگذشتگی مفرط، اطرافیان آن را درک کنند و پاسخ خوبی را با خوبی بدهند. از اینرو، ممکن است با از خودگذشتگی و در صف دوم قرار دادن خودمان، زمینه سوء استفاده را برای دیگران فراهم کنیم. علاوه بر این، میل انسان به از خودگذشتگی افراطی از یک نیاز مبرم به جلب تایید دیگران نشات میگیرد و سرانجام به بیزاری از اطرافیان منتج میشود، این در حالی است که با تعقیب شادی، برای خود و دیگران فرد مفیدی خواهیم بود.
این روانشناس تاکید کرد: جستجوی شادی فرد را یاری میکند تا در برابر هر مشکلی، روحیه خود را حفظ کند. البته ممکن است فردی که در جستجوی زندگی شادمانه است، از نظر دیگران موجودی سرد و بیعاطفه به نظر برسد اما همه این موارد برای دستیابی به شادمانی نهایی میارزد، این در حالی است که باورهای معقول، فرد را به هدفش میرساند و باورهای نامعقول او را از تلاش باز میدارد.
باورهای معقول میتواند پس از یک حادثه ناخوشایند، فرد را به آزردگی، ندامت و ناکامی سوق دهد و در نهایت موجبات تلاش بیشتر را در پی داشته باشد ولی یک باور نامعقول، پس از حادثه ناخوشایند میتواند فرد را به سمت افسردگی، خودکشی و یا تنبلی سوق دهد. از اینرو، پیامدهایی مثل آزردگی، ناکامی و ندامت به صورت مطلق بد نیست و میتواند انسان را به مقصدش نزدیکتر کند.
باور نامعقولی که انسان را دچار اشتباه میکند «بایدها» هستند. متاسفانه وقتی انسان با خودش میگوید که تحت هر شرایطی باید به هدفم برسم، اگر موفق نشد دنیا را تمام شده میبیند. به همینخاطر، برای دستیابی به زندگی شادمانه، هیچ راهی نیست جز اینکه فقط به باورهای معقول تکیه کنیم.