▪ بپذیرید:
اولین کاری که باید بکنید این است که اتفاقی را که افتاده، بپذیرید. فکر کردن به موضوعاتی که درصد وقوعشان خیلی پایین است، مثل اینکه شاید برگرده، شاید این بار همهچی عوض شه و… را کنار بگذارید. به هیچوجه دنبال خبرگیری از او نباشید. اگر واقعا رابطۀ شما با شخص مورد نظر قطع شده، بهتر است واقعیت را باور کنید و با فکر کردن به مسایل غیرواقعی خودتان را آزار ندهید.
▪ پاکسازی کنید:
یکی از نخستین مراحل فراموش کردن یا کمرنگکردن دیگران، پاک کردن زندگیمان از وسایلی است که ما را مستقیما به یاد آن فرد میاندازد. یادگاریهایی را که از شخص مورد نظر داشتهاید، از جلوی چشمتان دور کنید. بیخود نگفتهاند از دل برود هر آنکه از دیده برفت، برای از دل رفتن او باید خودش و یادگاریهایش را از دیدهتان دور کنید.
▪ سرشلوغ باشید:
هیچچیز به اندازۀ سر شلوغی شما را از فکر کردن به او خلاص نمیکند. هرچقدر هم که آدم توانایی باشید و قدرت فکر کردن همزمان به چند موضوع را داشته باشید، وقتی به معنای واقعی کلمه ذهنتان درگیر کاری بشود، نمیتوانید او را در اولویتهای فکریتان بگذارید. پس بهتر است یک پروژۀ درسی یا کاری جدی و پرکار را قبول کنید و مشغول انجام دادنش بشوید. این کار دو فایده دارد. یکی اینکه وقتتان را صرف کار مهمی میکنید، دوم اینکه او را در ذهنتان کمرنگ میکنید.
▪ وارد گروه شوید:
بودن در جمع تاثیر بسیاری در فکر نکردن به یک شخص خاص دارد. حتی بهتر است جمعی را انتخاب کنید که صمیمیت کمتری با آنها دارید. در این صورت بهطور جدیتری درگیر مسایل گروه میشوید. باتوجه به علاقههایتان میتوانید دوستان جدید پیدا کنید. عضویت در انجمنهای ادبی، ورزشی، هنری، گردشگری و… نمونههایی از این گروهها هستند که شما را با افراد جدید آشنا کرده و به طور غیرمستقیم باعث کمرنگی او در ذهنتان میشوند.
▪ به گذشته برگردید:
منظور این نیست که بنشینید و خاطراتتان را با آن شخص مرور کنید. منظورمان خیلی گذشتهتر است. برای مدتی از لوازم الکترونیکی که به هزار و یک روش میتوانند خبری از او به شما برسانند، فاصله بگیرید. خودتان را با چیزهایی سرگرم کنید که سالیان سال قبل مردم از آنها استفاده میکردند. کاردستی درست کنید، پیادهروی کنید، گلوگیاه پرورش بدهید. تعمیر خودرو یاد بگیرید یا هزار کار دیگر که ربطی به لوازم الکترونیکی ندارند.
▪ موسیقی را فراموش نکنید:
همانقدر که شنیدن آهنگ های غمگین و عاشقانه در این روزهای بعد از جدایی میتواند حال شما را خراب کند، گوش دادن به آهنگهای شاد میتواند خوشحالتان کند. شاید اولش مسخره به نظرتان برسد که با این وضعیت روحی نشستهاید وموسیقی شش و هشت گوش میدهید، اما کم کم تاثیر ناخودآگاه آن در روحیهتان شما را به وجد خواهد آورد.
▪ بدوید:
ورزش هم مانند موسیقی تاثیر زیادی در بهبود حال روحی شما دارد. البته منظورمان ورزشهای کمتحرکی مثل شطرنج نیست. برای این روزهایتان بهتر است سراغ ورزشهای هوازی بروید که میزان سوختوساز بدن شما را بالا برده و گردش هوا را در بدنتان بیشتر میکنند. کافی است یک بار در محیطی مثل یک پارک شروع به دویدن کنید، تا این ادعا به شما ثابت شود.
▪ سلامت بخورید:
اگر هیچوقت در زندگیتان به فکر سلامتی خوراک نبودهاید، وقت آن است که بهطور جدی آن را وارد برنامۀ زندگیتان کنید. یک رژیم سلامتی، نه رژیم چاقی یا لاغری، بگیرید. در طول روز حواستان را به خوراکتان جمع کنید. از تمام پنج گروه غذایی شامل لبنیات، غلات، پروتین، سبزیجات و میوهها و البته کمی (.) چربی و شیرینی استفاده کنید. تغذیۀ سالم فقط به بهبود وضعیت جسمیتان کمک نمیکند، بلکه تاثیر فراوانی هم در وضعیت روحیتان دارد.
▪ به فکر خودتان باشید:
اگر شما تا آخر عمر زانوی غم بغل بگیرید و از عالم و آدم کنارهگیری کنید، اتفاقی در دنیا میافتد؟ آیا به شخصی که روزی دوستش داشتید (یا دوستتان داشته) و دیگر نیست، ضرری میرسد؟ پس بهتر است بلند شوید و کمی به فکر خودتان باشید. آراستگی ظاهری کمترین کاری است که میتوانید برای خودتان بکنید. این جمله که برای کی دیگه تیپ بزنم؟ عجیبترین سوالی است که معمولا برای افراد پیش میآید. برای خودتان تیپ بزنید و از دیدن خودتان لذت ببرید.
▪ ببخشید:
انگلیسیها عبارتی دارند که میگوید ببخش و فراموش کن یا همان forgive and forget. اگر همۀ کارهای بالا را کردید و حالتان کمی بهتر شد، اگر به زندگی عادی برگشتید، اگر دیگر به فکر انتقام نبودید، اگر از وضعیت زانوی غم بیرون آمدید، وقت آن است که ببخشید و فراموش کنید. او و تمامی رفتارهایش را که موجب آزارتان شده، ببخشید. با این قدم نهایی شاید باز هم نتوانید به طور کامل فراموشش کنید، اما قطعا آنقدر در ذهن و دلتان کمرنگ میشود که دیگر بودن یا نبودن یک خط مثل او در دفتر نقاشی زندگیتان آزاردهنده نخواهد بود.