در حقیقت دلیل اصلی شاد نبودن ما ترس هست. به عبارت دیگه ترس ازنداشتن به اندازه کافی یا ترس از کافی نبودن چیزی.
ترس میتونه جلوی خیلی از خوشحالیهای ما رو بگیره و نزاره که ما در زندگی شاد باشیم. مثلا در محل کار ترس از اینکه نتونیم کارمون رو درست انجام بدیم و از کار بر کنار بشیم همیشه باعث میشه که ما در محل کار شاد نباشیم. ترس از نداشتن پول کافی و یا اینکه ممکنه پولی رو از دست بدیم ، یا اینکه در رانندگی (مخصوصاً رانندگی در ایران!) ترس از اینکه کسی جلوی ما نپیچه و یا تصادف نکنیم همیشه از شاد بودن ما در هنگام رانندگی جلوگیری میکنه.
اما قدردان بودن می تونه ترس رو خنثی کنه. اگر ما سعی کنیم همیشه این تمرین رو داشته باشیم که در بیشتر مواقع قدردان باشیم در نتیجه در همون بیشتر مواقع ترس رو از خودمون دور کردیم و در کل زندگی شادتری خواهیم داشت.
البته انجام این اصلا یک کار خارق العاده و یا سخت نیست. برای تمرین کردن فقط کافیه که هر شب قبل از خوابیدن یک لیست ۵تایی از اون چیزهایی که در اون روز برامون اتفاق افتاده و ما رو برای لحظه ای هم که شده شاد کرده و می خواهیم از اونها قدردانی کنیم رو یادداشت کنیم.
قدردان داشتن خانواده ، دوست خوب، غذایی که امروز خوردید، آفتابی که امروز در آسمون دیدید، هوایی که امروز تنفس کردین. حتی باید یاد بگیرید که اگر اتفاق بدی هم افتاد بازهم سپاسگذار باشیم که اتفاق بدتری نیفتاده!
برای تهیه لیست اصلا لازم نیست خیلی فکر کنید و یا بشینید قضاوت کنید که کدوم اتفاق خوب بوده و باید از اون قدردانی کنید. همونطور که گفتم باید قدردان همه چیز باشید حتی اتفاقهای بد. فقط سعی کنید حداقل ۵ مورد رو بنویسید.
با این تمرین مدتی زیادی طول نخواهد کشید که تبدیل به آدمی شادتر می شین. تعداد زیادی از افرادی که این تمرین رو انجام داده اند و مورد آزمایش بوده اند تنها بعد از ۲ هفته ۲۵% زندگی شادتری نسبت به دیگران داشته اند.
این روش چگونه کار میکند
با تهیه روزانه این لیست شما به مغز و ذهن خودتون آموزش میدید که به مثبتها بیشتر توجه کنه. ما در هر دقیقه در حال دریافت اطلاعات زیادی از محیط اطرافمون هستیم و مغز اونها رو فیلتر میکنه و در خودش نگه میداره.
تصور کنید که با هر تیک ساعت و یا با هر قدمی که برمی داریم می تونیم یک سری اطلاعات رو دریافت کنیم. ولی اینطوری نیست و خیلی چیزها رو ما اصلا توجه نمیکنیم و اگر هم از جلوی چشم ما رد بشن ما نمیبینیم. بزارید یک مثال بزنم که موضوع بهتر روشن بشه. شما هر روز یک مسیری رو طی میکنید به محل کار میرین یا به مدرسه و یا هر جای دیگه. ودر خیابون ماشینهای زیادی رو میبینید. اما وقتی که همسایتون یا دوستتون یک ماشین خاصی و یا رنگ خاصی رو میخره و شما اونو میبینید از فردا اون ماشین و یا رنگ خاص رو دیگه همه جا میبینید و با خودتون فکر میکنید که چقدر زیاد شده این ماشین و این رنگ. ولی در واقع شما هر روز ممکن بود از جلوی اون ماشین هم رد بشین ولی اصلا نمیدیدینش.
این یعنی اینکه ذهن شما اونو فیلتر میکرده و نیازی نمیدیده که اونو نگه داری کنه تو حافظه. اما حالا مغز شما روی اون مدل و یا رنگ متمرکز شده و شما هم بیشتر میبینید.
حالا شما با انجام این تمرین در واقع به ذهنتون یاد میدید که توجهش رو روی مواردی که شما همیشه در اون لیستتون ازش قدردانی میکردید متمرکز کنه و با ادامه این تمرین مغزتون دیگه فقط همونها رو جمع آوری میکنه و در خودش نگه داری میکنه.
نتایج مثبت
برخی از افرادی که این تمرین را به مدت ۲۱ روز انجام داده اند در آزمایشات، بیان کردند که نه تنها زندگی فرح بخش و شادتری نسبت به گذشته دارند، بلکه شبها خواب راحتتر و درد و آزردگی کمتری هم تجربه کرده اند. یعنی آرامش بیشتری پیدا کرده اند.
جالب اینجاست که در یک آزمایش دیگه از تعدادی خواسته شد که تنها یک هفته به نوشتن این لیست بپردازند. و بعد از اون، اونها نه تنها احساس شاد بودن بیشتر و افسردگی کمتری داشته اند، بلکه تا ۶ ماه بعد هم این تجربه ها را داشته اند و این تنها با تمرین کردن فقط به مدت یک هفته بوده.