هر دو به هم افتخار کنید تا رابطه خوبی داشته باشید
مشکل اصلی اینجاست که اگر فقط شما با دیده افتخار به شریک زندگی خود نگاه کنید، آنگاه این امکان وجود دارد که او به دیده حقارت به شما بنگرد؛ و تا آنجایی که من اطلاع دارم هیچ گاه رابطه ای که یکی از طرفین در آن به چشم حقارت به دیگری نگاه کند به موفقیت نخواهد رسید. بنابراین به این نتیجه می رسیم که راز داشتن یک رابطه متعارف این است که هر دو طرف به داشتن یکدیگر افتخار کنند. اگر هر یک از طرفین در ذهن خود تصور کند که دیگری “بهتر” از اوست و لایق داشتن او می باشد، در نتیجه ارتباط فوق العاده ای به وجود خواهد آمد.
بهترین ارتباط آن است که هر دو طرف نوعی حس برتری دو طرفه نسبت به یکدیگر داشته باشند.
این مطلب مرا به یاد یک نقل قول زیبا می اندازد:
“عشق آن زمان متبلور نمی شود که دو نفر به چشم های هم نگاه کنند، بلکه عشق زمانی می روید که هر دو نفر به یک نقطه خیره شوند.”
به نظر من تنها نتیجه ای که می توان از این عبارت گرفت این است که
… هر کس شریکی می خواهد که به داشتن او افتخار کند.
تا اینجا می توان گفت که همه ما به دنبال یک شریک زندگی هستیم که ما را “کامل” کند. شاید کامل بودن را بتوان در جملات مختلفی تعریف کرد، اما همه این جملات حامل یک نوع معنای یکسان هستند. ما به یک شخص دیگر “نیاز” داریم و رابطه تا جایی که او بتواند نیازهای ما را به طور کافی مرتفع سازد، ادامه پیدا میکند.
رابطه ای که در ما حس “کمال” ایجاد میکند
تاسف خوردن در مورد یک رابطه زمانی بروز نمیکند که نیازهای زوجین براورده نشوند، بلکه زمانی باید ناراحت بود که طرفین دچار عدم شایستگی شخصی بوده و نتوانند خواست های بالقوه خود را آشکار سازند. ما قبل از شروع هر نوع رابطه ای باید یاد بگیریم که نیازهایمان را درک کنیم و به شخصه مسئولیت رسیدن به آنها را قبول کنیم.
به همین دلیل یک رابطه “ایده آل” زمانی شکل می گیرد که زوجین یکدیگر را برای رفع نیازهای فردیشان نخواهند. آنها به این دلیل باید دیگری را بخواهند؛ چرا که او نیز به همان نقطه ای می نگرد که شخص اول خیره شده.
شاید این نوع نگرش همسو، دائمی نباشد اما در بیشتر مواقع در مورد دو نفر صدق میکند.
روابط دارای ضوابطی هستند که هر یک از طرفین ملزم به داشتن آن هستند
ارتباط ها به دلایلی مختلفی شکل می گیرند و اهداف متفاوتی را دنبال میکنند.
اغلب بدون داشتن آگاهی کامل قوانین و ضوابطی را وضع می نماییم و انتظار داریم که طرف مقابل از آنها پیروی کند. ما نه تنها دوست داریم بلکه توقع هم داریم که دوست، معشوقه، و همسرمان مطابق فکر، احساس و رفتار ما عمل کند.
همسری که مجذوب زندگی ما شود
شاید کمی عجیب باشد، اما همه افراد قصد دارند تا با افرادی ارتباط برقرار کنند که مجذوب و شیفته زندگی شخصی شان شوند. به همین دلیل است که در بیشتر موارد با افرادی برخورد می کنیم که عینا شبیه به خودمان هستند یا ۱۸۰ درجه با ما تفاوت دارند.
باید تصمم بگیرید که کمی دقیق تر به این مسائل نگاه کنید. دلیل اینکه دو نفر جذب هم می شوند و یا از هم جدا می شوند را درک کنید. این کار می تواند شما را با رابطه و خود حقیقیتان بیشتر آشنا کند.
حفظ و رشد یک ارتباط سالم نیازمند وجود وجوه اشتراک است
این امر برای من کاملا به اثبات رسیده است که انسان ها برای اینکه بتوانند ارتباط سالمی را با یکدیگر برقرار کنند، باید یک سری وجوه اشتراک را با هم تقسیم کنند. برای به وجود آوردن چنین اتصالاتی می توانید کارهایی گروهی را با کمک هم انجام دهید، ورزش های متفاوت انجام دهید، و یا اهداف مشابهی را دنبال کنید.
این موارد را می توانید در شباهت های خارجی مثل داشتن موقعیت های شغلی یکسان و یا شباهت ها داخلی مانند داشتن خلق و خو و رفتار یکسان ترویج دهید.
در هر حالت باید یکسری شباهت های اساسی و اولیه وجود داشته باشد که بتوانید بر پایه آن ساختمان وجوه اشتراک خود را بنا سازید.
بدون توجه به این مطلب که دلیل جذب شما دو نفر نسبت به یکدیگر چه بوده، شباهت های موجود مانند ریسمانی هستند که هر چه پیش می روید در هم تنیده تر شده و ارتباط محکم تری را برایتان به ارمغان می آورند.
ارتباط رویایی- ما خواستار پیوندهای بیشتر هستیم
من الان متوجه می شوم که چرا دیگران ( و همینطور خودم) دوست دارند که همچنان در یک رابطه باقی بمانند. همه ما به دنبال اتصال هر چه بیشتر پیوندهایمان هستیم. رابطه ما درست مثل یک آینه است. تمام خوبی ها و بدی هایی که از ما سر می زند را می توانیم دقیقا در رفتارهایی که از سوی همسرمان انجام میشود، مشاهده کنیم…
اگر با خودمان رو راست باشیم و نسبت به نیازها و خواست های درونیمان آگاهی کامل داشته باشیم به راحتی می توانیم ارتباط متناسبی را با شخص مقابل برقرار کنیم.
رسیدن به ارتباط ایده آل
چه بتوانیم به فرد مورد علاقه خود دست پیدا کنیم چه او را از دست دهیم، در هر دو حالت همه چیز مربوط می شود به خودمان؛ اینکه واقعا به دنبال چه چیز هستیم، هم درونی و هم بیرونی.