یک مقاله علمی و کوتاه درباره خودکشی
خودکشی با اینکه پدیده خیلی شایعی نیست اما شایعتر از مواردی است که گزارش میشود، دلیل آن هم انگ اجتماعی و سرافکندگی ناشی از آن برای بازماندگان است که با ایجاد احساس گناه در مورد عزیز ازدسترفتهشان سوگ طولانیتر و پیچیدهتری را تجربه میکنند. بنابراین طبیعی است که خانوادهها دوست ندارند که راز خودکشی عزیزشان فاش شود و این وقایع در جامعه به فراموشی سپرده میشوند.
خودکشی برای روانپزشکان مانند سرطان برای پزشکان داخلی است.
در هردو باوجود مراقبت خوب پزشک احتمال مرگ بیمار وجود دارد. از طرفی خودکشی موفق چندان شایع نیست و از طرف دیگر معیارهای دقیق آزمایشگاهی و بالینی برای پیشبینی دقیق آن وجود ندارد. بنابراین گاهی بهصورت پیشبینینشده و ناگهانی با مرگ بیمار در اثر خودکشی روبهرو میشویم.
یکی از اصول پزشکیقانونی این است که همیشه مرگ ناگهانی یک جوان مشکوک است مگر آنکه خلاف آن ثابت شود البته در سنهای بالاتر هم افزایش آمار خودکشی را در میان سالمندانی که بیماری مزمن و مخصوصا دردناک دارند دیده اما خودکشی سالمندان بیشتر به حساب مرگ طبیعی در اثر پیری و بیماری گذاشته میشود و تعداد زیادی از آنها تشخیص داده نمیشوند. خودکشی غیر از اینکه جان انسانی را میگیرد بار روانی زیادی هم برای خانوادهها دارد. پس خودکشی را باید جدی گرفت. متاسفانه به دلیل آگاهنبودن بسیاری از افراد جامعه وقتی کسی آنها را به خودکشی تهدید میکند میگویند: «اگر جراتش را داری خودت را بکش.» این عبارتی است که اگر خانوادهها نسبت به پیامدهای آن آگاه بودند هیچوقت بر زبان نمیآوردند. فردی که خودکشی میکند، انسانی یاغی و سرکش نیست. او بیماری است که به کمک، درمان و برخورد همدلانه صحیح و انسانی نیاز دارد.
چهبسا نظام حمایتی خوب و برخورد انسانمدارانه بتواند جان انسانی را از خطر خودکشی نجات دهد. خودکشی میتواند در حد فکری گذرا باشد یا اینکه به حد تصمیم جدی رسیده باشد که برای اجراییکردن آن نقشه و طرحی ریخته شده است. افتراق این دو نوع فکر در ارزیابی خطر بسیار مهم است. البته بههیچروی به معنی آن نیست که فکرهای گذرای خودکشی را جدی نگیریم بلکه روش برخورد با آن متفاوت میشود. توجه به سابقه اقدام به خودکشی نیز اهمیت دارد. در آنهایی که یکبار تلاش ناموفق داشتهاند احتمال خطر بالاتر میرود. علت بیش از ۷۰درصد خودکشیها افسردگی است. بنابراین با درمان بهموقع افسردگی میتوان تا حد زیادی شیوع خودکشی را در جامعه کم کرد. تصمیم به خودکشی یک اورژانس روانپزشکی است و بهجای انکار باید آن را به رسمیت شناخت و مردم را نسبت به آن آگاه کرد. چاره آن هم ارجاع بیمار به اورژانس روانپزشکی است.
متاسفانه در حال حاضر شهرستانها و روستاهای زیادی اورژانس روانپزشکی ندارند. در این موارد بهترین کار مشورت با پزشک مقیم در اورژانس داخلی است. درصورتی که ارزیابی خطر از نظر پزشک بالا باشد بیمار را به مرکز روانپزشکی ارجاع میدهند. همانطور که آگاهکردن مردم نسبت به نشانههای سکته قلبی و آموزش آنها مبنی بر تماس بهموقع با اورژانس داخلی کمک زیادی به درمان بهموقع بیماران قلبی میکند، به همان شکل آگاهشدن خانوادهها نسبت به نشانههای خودکشی میتواند جان بسیاری از جوانان را نجات دهد؛ جوانانی که به دلیل افسردگی به صورت گذرا فکر خودکشی را در سر میپرورانند و پس از درمان به فکرهای گذشته خود میخندند. مهم آن است که نوشداروی پس از مرگ سهراب نباشیم.