آیا اگر تفاوت سنی زن و شوهر خیلی زیاد باشد گرفتار طلاق می شوند
بحث تناسب در مراحل اولیه آشنایی یا خواستگاری، تا چه حد حائز اهمیت است و چقدر باید به آن توجه شود؟
مهم ترین عاملی که می تواند موفقیت زندگی مشترک را تضمین کند، بحث تناسب هاست.اگر دختر و پسری که قصد ازدواج دارند، در جنبه های مختلف با یکدیگر متناسب باشند، احتمال موفقیت این زندگی و ثبات آن، به بیشترین حد ممکن می رسد.
این تناسب ها در چند دسته کلی تقسیم بندی می شوند؟
تناسب سنی،تناسب فرهنگی،تناسب اعتقادی،تناسب طبقاتی،تناسب هوشی و تناسب تحصیلی از اهم آنها هستند؛ هرچند موردهای دیگری هم می توان به این لیست اضافه کرد.
به نظرتان بهترین فاصله سنی زوجین برای ازدواج چند سال است؟
طبق یک دیدگاه سنتی گفته می شود، بهتر است مرد ۲ تا ۶سال از همسر خود بزرگ تر باشد؛ چون هم خانم ها زودتر به بلوغ می رسند و هم معمولا پس از زایمان، به لحاظ فیزیکی و ظاهری، دچار مشکلاتی می شوند؛ پس بهتر است این اختلاف سنی وجود داشته باشد.اما نکته حائز اهمیت این است که در جامعهشناسی، ما نسخه پیچی نمی کنیم و به دنبال بایدها و نبایدها نیستیم.در حال حاضر آنچه در جامعه گسترش یافته، ازدواج خانم ها با پسران جوان تر از خودشان است که ممکن است به دلایل مختلفی باشد، اما از مهم ترین آنها این است که مشکلات اقتصادی در جامعه بیشتر شده و خانم هایی که در سنین بالاتر هستند،معمولا از نظر اقتصادی به درجه ای از استقلال مالی رسیده اند و این ازدواج برای مردان جذاب تر است.
برسیم به بحث تناسب فرهنگی؛در این باره بیشتر برایمان توضیح دهید.
اگر بخواهیم موضوع را ساده تر مطرح کنیم، این است که دو خانواده حرف یکدیگر را بفهمند. در اینجا منظور این نیست که خانواده ها هر دو از طبقه اقتصادی مرفه باشند.منظور این است که تقریبا به اصول یکسانی پایبند باشند.به همین دلیل است که توصیه می کنیم در جریان آشنایی، خانواده ها زودتر با یکدیگر ملاقات داشته باشند تا سطح فرهنگی آنها زودتر مشخص شود.
اهمیت تناسب اعتقادی در ازدواج تا چه حد است؟
بسیار زیاد، بسیاری از مشکلات زندگی زناشویی بر اثر همین عدم تناسب اعتقادی اتفاق می افتد.متاسفانه افراد گمان میکنند در دراز مدت میتوانند عقاید طرف مقابل را تغییر دهند، اما این تفکر کاملا اشتباه است. مرد یا زنی که به شرط یا به امید تغییر، ازدواج میکنند، باید بدانند که این امید و این شرط می تواند بیپایه و واهی باشد و این گونه تغییرات اگر هم پیدا شود، ممکن است زودگذر یا موقتی باشد.لذا ضروری است زوجین قبل از ازدواج در مورد مسائل مذهبی و اعتقادی به تفاهم برسند.
تناسب طبقاتی چه تاثیری بر شکلگیری یک ازدواج موفق دارد؟
در حال حاضر مسائل اقتصادی، بیش از پیش با اهمیت شده است.وقتی اختلاف طبقاتی زوجین زیاد باشد، نمیتوانند به خوبی نیازهای مادی یکدیگر را تامین کنند.این زوج ها معمولا در تامین حداقل ها هم دچار مشکل می شوند؛ به عنوان مثال دختری که در طبقه اقتصادی مرفه زندگی کرده و با همسری ازدواج میکند که طبقه اقتصادی متوسط رو به پایینی دارد، توقعات این دختر از زندگی به مراتب بالاتر است و همین امر مشکل ساز می شود.
و اما بحث زیبایی؛زیبایی ظاهری چه نقشی در ازدواج دارد؟
تعریف هر کس از زیبایی متفاوت است.بهتر است بگوییم چهره طرف مقابل، باید برای همسر خود دلنشین باشد و معیارهای زیبایی وی را داشته باشد.در غیر این صورت، با کوچکترین صحبت منفی دیگران، از همسر خویش دلسرد می شود.البته لازم به ذکر است، ممکن است خانمی بگوید جذابیت های ظاهری برایش اهمیت ندارد و این مسائل در اولویت قرار ندارند که در این صورت معمولا پس از ازدواج هم مشکلی ایجاد نمی شود.
موضوع تناسب هوش،ظاهرا موضوع جدیدی است که کمتر روی آن کار شده؛در این باره بیشتر توضیح دهید.
تشخیص تناسب هوش بسیار دشوار است و معمولا زوجین پس از ازدواج و وقتی زیر یک سقف قرار گرفتند، متوجه می شوند تا چه حد از نظر هوشی تناسب دارند.منظور این است که زوجین از نظر فکری و توانایی حل مسائل در چه حدی قرار دارند و آیا از این لحاظ با یکدیگر تناسب دارند، یا خیر.
این مورد چقدر با تناسب تحصیلی در ارتباط است؟
هرچند به هم نزدیک است، اما نمی توانیم کاملا نسخه پیچی کنیم؛ به طور کلی معمولا فردی که تحصیلات عالیه دارد، از نظر هوشی هم در وضعیت مناسبی قرار داشته و شاید یکی از معیارهای تشخیص تناسب هوش، همین تناسب تحصیلی باشد.در مورد تناسب تحصیلی، اعتقاد بر این است که زوجین از لحاظ سطح تحصیلات، وضعیت نسبتا یکسانی داشته باشند.معمولا در شرایطی که سطح تحصیلات زوجه بالاتر باشد و زوج از نظر اقتصادی هم نتواند خلأ موجود را پر کند، نارضایتی زوجه بیشتر می شود.
به نظرتان امکان پذیر است که دو نفر در همه این زمینه ها با یکدیگر تناسب داشته باشند؟
معمولا هیچ زوجی را پیدا نمی کنیم که در همه موارد فوق متناسب باشند، اما بهتر است در بیشتر این موارد با هم تناسب داشته باشند تا در طول زندگی مشترک، اختلاف نظرها کمتر شود و زندگی شیرین تری را تجربه کنند.البته اگر تمامی این تناسب ها هم وجود داشته باشد،باز هم گذشت است که تداوم یک زندگی را تضمین میکند.دقت کنید که منظور، گذشتِ طرفین است، نه فقط یکی از آنها.بنابرین لازم است هر یک از طرفین به زندگی مشترک و اصول آن پایبند و معتقد باشند و با گذشت به موقع، به تداوم زندگی مشترک خویش کمک کنند.
طبق آماری که اخیرا اعلام شده، بیشتر طلاق ها؛یعنی چیزی حدود ۴۷ درصد آنها در ۵ سال اول زندگی مشترک اتفاق می افتد؛ این موضوع را چگونه تحلیل میکنید؟
ازدواجِ غلط است که منجر به جدایی می شود.متاسفانه بسیاری از جوان ها، هدف از تشکیل زندگی مشترک را نمی دانند و از سوی دیگر، هیچ آمادگی برای تشکیل زندگی مشترک ندارند و مهارت های زندگی را به درستی فرا نگرفته اند.یعنی جوان مزبور، اگرچه از لحاظ جسمی به بلوغ رسیده، اما استقلال کافی و ارتباطات اجتماعی لازم برای تشکیل یک زندگی را ندارد.همچنین جوان امروزی، سطح توقعات بالایی دارد و به راحتی کوتاه نمی آید.
چرا این اتفاق می افتد؟مقصر اصلیِ عدم یادگیری مهارت ها کیست؟
یک سلسله علل موجب این اتفاق می شود؛ از آموزش و پرورش گرفته تا رسانه و به خصوص خانواده ها.
در عصر حاضر خانواده ها به شدت گرفتار مسائل اقتصادی شده اند و به دلیل دغدغه های شغلی و اقتصادی،کمتر فرصت میکنند تا مهارت های اجتماعی را به فرزندانشان بیآموزند. از سوی دیگر با زیاد شدن آسیب های اجتماعی در کوچه و خیابان،خانوادهها ترجیح می دهند فرزندانشان بیشتر در خانه بمانند تا از این آسیب ها در امان باشند؛ همین موضوع باعث می شود به خوبی اجتماعی نشوند.از سوی دیگر در حال حاضر متاسفانه در بیشتر خانوادهها فرزندسالاری رواج یافته؛فرزندانی که برای حل کوچکترین مشکلشان،تنها به خانواده خود تکیه میکنند و هیچ عزت نفس و استقلالی ندارند، چگونه میتوانند از پس حل چالش های زندگی مشترک برآیند؟.
برگردیم سر بحث اصلی،افزایش سطح توقعات چه نقشی در کاهش رضایت از زندگی مشترک و به تبع آن، گسترش طلاق در جامعه دارد؟
در گذشته، ساده زیستی به عنوان یک ارزش در جامعه شناخته می شد، اما متاسفانه مصرف گرایی گسترش یافته و سطح توقعات زوجین روز به روز بیشتر می شود؛ به عبارت دیگر امروزه نیازهای ثانویه در اولویت قرار گرفته و همین تجمل گرایی، باعث به وجود آمدن نارضایتی می شود.