پژوهشگران معتقدند که سیگار مهم ترین معضل سلامتی است؛ چنان چه در سال های اخیر، تب مصرف سیگار به خصوص در میان دانشجویان و افراد جوان بسیار رشد یافته است و این مساله به عنوان یک آسیب فرهنگی و اجتماعی سلامت جوانان را مورد تهدید قرار خواهدداد.
عوارض ناشی از مصرف سیگار
کمتر عادتی است که مانند سیگارکشیدن عامل بالقوه مرگ باشد. افراد به دلیل ترکیبات شیمیایی که ضمن مصرف تنباکو به بدن شان وارد می شود، از نظر جسمی به آن وابسته می شوند. شخصی که روزانه یک بسته سیگار می کشد و سنش بین سی تا سی و پنج سال است، حدود شش سال و نیم زودتر خواهدمرد. بدیهی است که این مرگ ها معمولا بعد از بیماری طولانی مدت، دردناک و تضعیف کننده اتفاق می افتد. مصرف کنندگان سیگار بیش از دیگران بیمار می شوند. مصرف سیگار آترواسکلروز عروق کرونر هر دو جنس را سرعت بخشیده، همچنین سن ابتلا به سکته قلبی با مصرف سیگار بیشتر کاهش یافته است. ضمنا سیگار باعث تحریک وقایع ایسمیک حاد می شود.
کثرت بیماری های حاد میان مردان مصرف کننده سیگار، چهارده درصد بیشتر از مردان غیرسیگاری است و سی و سه درصد بیشتر از دیگران روزهای کاری را از دست می دهند. این تفاوت برای زنان مصرف کننده سیگار در مورد بیماری های حاد، ۲۱ درصد و در مورد از دست دادن روزهای کاری ۴۵ درصد است. به طور کلی، مصرف کنندگان سیگار نسبت به غیرسیگاری ها از سلامت کمتری برخوردارند و امکان مرگ آنان در هر سال تقریبا دو برابر دیگران است.
اولین مصرف
اولین مصرف اغلب مصرف کنندگان سیگار، نوجوانی یا جوانی است و تعداد بسیار کمی از افراد هستند که در سنین چهل و پنجاه ناگهان برای اولین بار تصمیم به مصرف سیگار می گیرند. عوامل روانی و اجتماعی فشارهای اولیه را برای اجبار نوجوانان به کشیدن سیگار به وجود می آورند. بسیاری از جنبه های محیط اجتماعی در شکل گیری نگرش ها، باورها و تصمیمات نوجوان برای سیگار کشیدن موثر هستند. برای مثال، پژوهش ها نشان داده است نوجوانانی که پدر، مادر و دوستان شان سیگار می کشند، تمایل بیشتری به کشیدن سیگار دارند. همچنین زمانی که نوجوانان شروع به کشیدن اولین سیگار میکنند، معمولا این کار را با همراهی همسالان و تشویق آنان انجام می دهند. این یافته ها نشان می دهد که الگوپذیری و فشار همسالان از جمله عوامل موثر و مهم در مصرف سیگار به شمار می آیند.
به نظر می رسد که ویژگی های شخصیتی همچون عصیان و خطر کردن، بر سیگار کشیدن نوجوانان اثر میگذارد. نوجوانانی که در مدرسه موفقیت های کمتری دارند، آنانی که سرکش هستند و پدر، مادر و دوستان شان سیگار می کشند، تمایل بیشتری به مصرف سیگار در سنین پایین دارند و برای اینکه خود را سرسخت، بی اعتنا و مستقل نشان دهند، به کشیدن سیگار روی می آورند. به نظر می رسد که تصویر ذهنی فرد سیگاری نیز مهم باشد؛ پژوهش ها نشان داده است که پسران و دختران یازده تا پانزده ساله اغلب به این دلیل سیگار می کشند که در نظر جنس مخالف جذاب و دوست داشتنی جلوه کنند و بالغ و پرجاذبه و هیجان انگیز به نظر برسند. الگوها و تصویرهای ذهنی اجتماعی و فشار همسالان، از دید نوجوانانی که به نظر دیگران اهمیت می دهند بسیار مهم اند.
تبدیل به حرفه ای
درباره شروع مصرف سیگار یک قاعده سرانگشتی وجود دارد که به نظر می رسد از اعتبار برخوردار باشد: افرادی که سیگار چهارم خود را نیز دود میکنند، بسیار امکان دارد که به یک سیگاری حرفه ای تبدیل شوند. اگرچه اکثریت پسران نوجوان در آغاز کار حداقل یک سیگار می کشند، بیشتر آنان هرگز به سیگار چهارم نمی رسند. روند اعتیاد به سیگار، اغلب به کندی صورت می گیرد و برخی اوقات یک سال یا بیشتر به طول می انجامد. چرا بعضی از مردم پس از کشیدن نخستین سیگار، این کار را ادامه می دهند و بعضی دیگر چنین نیستند؟ بخشی از پاسخ به تاثیرات روانی اجتماعی مربوط می شود که آنان را به کشیدن اولین سیگار وامیدارد.
در دو پژوهش طولی، نقش عوامل روانی و اجتماعی را در کشیدن سیگار بررسی کردند. در این دو پژوهش، هزاران نوجوان پرسش نامه هایی را حداقل در دو سال مختلف پر کردند. سپس، پاسخ های مربوط به سال های مختلف مورد بررسی قرار گرفتند تا مشخص شود آیا محیط اجتماعی و باورهای افراد درباره سیگار کشیدن، با تغییرات ایجادشده در مصرف سیگار آنان، ارتباطی داشته است یا خیر. نتایج نشان داد اگر آزمودنی ها دست کم پدر یا مادرشان سیگار می کشید، معاشرت زیادی با دوستان خود داشتند، در معرض فشار همسالان برای سیگار کشیدن بودند و برای مثال از آنان می شنیدند اگر سیگار نکشید دیگران شما را مسخره میکنند و وقتی با دوستان سیگاری هستید، شما هم باید سیگار بکشید، یا نسبت به سیگار کشیدن از نگرش های مثبتی برخوردار بودند؛
مثلا سیگارکشیدن لذت بخش است و سیگار کشیدن می تواند زمانی که افراد، عصبی یا دستپاچه هستند، به آن ها کمک کند یا باور نداشتند که کشیدن سیگار برای سلامت آن ها مضر است. برای مثال، تصور می کردند که سیگار کشیدن تنها برای افراد مسن تر خطرناک است و فقط زمانی بد است که به مدت طولانی ادامه یابد، کشیدن سیگار را ادامه یا آن را افزایش می دادند. تحقیق دیگری نشان داده است که نوجوانان سیگاری معمولا در حضور افراد دیگر، به ویژه همسالان، بر مصرف سیگار خود می افزایند و نیز معاشرت با افراد سیگاری دیگر باعث افزایش مصرف سیگارشان می شود. در یک تحقیق دیگر، در پاسخ نوجوانان به این پرسش که چرا افرادی که به طور عادی شروع به سیگار کشیدن میکنند، این کار را ادامه می دهند، چهار دلیل روان شناختی به دست آمد:
▪ ایجاد احساسات مثبت؛ یعنی سیگارکشیدن برای تحریک، آرامش یا لذت.
▪ کاهش احساسات منفی همچون تسکین اضطراب یا تنش.
▪ تبدیل مصرف سیگار به یک رفتار عادی یا خودکار و بدون آگاهی.
▪ وابستگی روانی به مصرف سیگار برای غلبه بر حالت های مثبت و منفی خود.
به عقیده تامکینز یکی از این دلایل، اصلی ترین عامل کنترل کننده در رفتار خاص سیگار کشیدن فرد است. در نتیجه، می توان اشخاص را براساس سیگاری بودن یا کسب احساسات مثبت یا سیگاری بودن عادتی و نظایر آن، دسته بندی کرد. تحقیقات در مجموع، الگوی تامکینز را تایید میکند. در نتیجه، می توان افراد را برمبنای اصلی ترین دلیلی که برای سیگار کشیدن بیان می دارند دسته بندی کرد، زیرا این دلیل بر رفتار مصرف سیگار آنان اثر میگذارد. برای مثال، در یک تحقیق درباره علل مصرف سیگار، رفتار افراد مورد آزمون که به لحاظ یک دلیل خاص امتیاز بالایی آورده بودند با هم مقایسه شدند.
بدین صورت که از آزمودنی ها خواسته شد از سیگارهایی که در سرکه فروبرده شده و طعم خوشایند خود را تا حدود زیادی از دست داده بودند استفاده کنند. به آزمودنی ها چنین گفته شده بود پژوهش به منظور امتحان یک ماده خاص صورت می گیرد که بعضی اثرهای منفی مصرف سیگار را بر ریه خنثی میکند. سیگاری های دارای هدف کسب احساسات مثبت، یعنی آن هایی برای کشیدن سیگار به دلیل طعم لذت بخش آن امتیاز کمی گرفته بودند این سیگارها را می کشیدند. در یک تحقیق دیگر، سیگاری های دارای هدف طرد احساسات منفی، یعنی آن هایی که به سیگارکشیدن برای کاهش اضطراب امتیاز داده بودند، پس از تماشای یک فیلم ترسناک بیشتر از کسانی که به این دلیل امتیاز کمی اختصاص داده بودند سیگار کشیدند.
نتایج به دست آمده از دیگر تحقیقات نیز نشان می دهد که مردم از سیگار به عنوان وسیله ای برای تحمل استرس استفاده میکنند. یک پژوهش چنین نشان داده است که سیگار کشیدن در میان نوجوانان کم سین و سال به میزان استرس در زندگی شان مربوط است؛ یعنی هر اندازه استرس آنان بیشتر باشد برای سیگار کشیدن مستعدتر می شوند. پژوهش دیگری نشان داده است که سیگاری های بزرگسال چنین اظهار میکنند که اگر در تعامل های اجتماعی استرس زا سیگار بشکند، در مقایسه با زمانی که سیگار نمی کشند، به اضطراب کمتری دچار می شوند و این کار بر قدرت بیان نظرهایشان اثر بسیاری میگذارد. اما مفهوم آن، این نیست که سیگار کشیدن یک راه خوب برای یافتن آرامش و کاستن از میزان تنش است.
اگرچه غالبا زمانی که سیگاری ها سیگار می کشند، در مقایسه با زمانی که نمیتوانند این کار را انجام دهند کارهای خود را بهتر انجام می دهند و در موقعیت های پراسترس احساس آرامش بیشتری میکنند. بعضی شواهد نشان می دهند که آن ها در مقایسه با افراد غیرسیگاری کارهای خود را بهتر به انجام نمی رسانند یا احساس آرامش بیشتری نمیکنند. عوامل زیست شناختی نیز در تداوم مصرف سیگار موثر است؛ این واقعیت که سیگار کشیدن نوجوانان با مصرف سیگار پدر و مادر و خواهر و برادر ارتباط زیادی دارد نشان می دهد که کشیدن سیگار در خانواده ها شایع است. بی تردید بخشی از این رابطه از فرایندهای یادگیری اجتماعی، حاصل می شود.
همچنین بعضی از شواهد نشان می دهد که نیکوتینی که در دوران بارداری از یک مادر سیگاری به فرزندش انتقال یافته ممکن است کودک را در برابر اثرهای اعتیادآور نیکوتین مستعدتر سازد. آیا وراثت نیز در این امر نقشی را ایفا میکند؟ بررسی وضعیت دوقلوها و فرزندخوانده ها نشان داده است که عوامل وراثتی، بر یادگیری و حفظ رفتار سیگار کشیدم مردم، اثر می گذارند. اگرچه محققان درباره راه های خاصی که از طریق آن ها وراثت بر سیگار کشیدن اثر میگذارد، اطلاعات دقیقی ندارند، شواهد غیرقطعی سه راه ممکن را پیشنهاد میکند:
▪ عوامل وراثتی ممکن است برخی ویژگی های شخصیتی همچون سرکشی را تشکیل دهد که با سیگار کشیدن ارتباط دارند.
▪ وراثت ممکن است بر میزان لذت بردن یا نبردن شخص از تنباکو اثر بگذارد.
▪ عوامل وراثتی ممکن است بر میزان راحتی و شدت وابستگی جسمانی به تنباکو اثر بگذارند.
راهبردهای پیشگیری
چون اغلب افراد کشیدن سیگار را از سنین پایین شروع میکنند، اقدامات پیشگیرانه باید پیش از مصرف در نوجوانی صورت گیرد؛ این اقدامات، راهبردهای پیشگیرانه اولیه محسوب می شوند. هرچند اقدامات اولیه برای پیشگیری از سیگار کشیدن بر آثار بلندمدت این رفتار متمرکز است (مثلا مرگ بر اثر سرطان)، اما اساسا این رویکردها به دلایل متعددی ناموفق بوده اند؛ بسیاری از نوجوانانی که شروع به سیگار کشیدن میکنند از خطرات آن آگاهند، اما خود را در معرض خطر تصور نمیکنند، تا حدودی به این دلیل که نوجوانان معمولا پیش از تجربه عوارض طولانی مدت سیگار، تصمیم به ترک می گیرند.
حتی آن هایی که باور دارند در معرض خطر عوارض متعدد سیگار برای سلامتی قرار دارند نیز ممکن است مزایای کوتاه مدت تر سیگار کشیدن (مثلا بالغ به نظر آمدن) را مهم تر از عوارض طولانی مدت و دیرآیند آن بدانند. تاکید بر عوارض طولانی مدت کشیدن سیگار حتی ممکن است نتیجه معکوس بدهد، چون موجب می شود نوجوانان تصور کنند سیگار کشیدن هیچ عوارض منفی کوتاه مدتی ندارد. بنابراین، برنامه های جدیدتر پیشگیری بر آموزش تاثیرات نفوذ اجتماعی و یا آموزش مهارت های زندگی متمرکز است. برنامه های نفوذ اجتماعی مولفه هایی دارند که به منظور اثربخشی آن ها در بازداری نوجوانان از سیگار کشیدن طراحی شده اند.
این برنامه ها اطلاعاتی درباره عوارض فوری فیزیولوژیکی و اجتماعی سیگار کشیدن، همچون هزینه های مالی سیگار کشیدن و داشتن دندان های کثیف و بوی بدن دهان، در اختیار نوجوانان قرار می دهند. درواقع، در تغییر نگرش های نوجوانان درباره سیگار کشیدن، تاکید بر عوارض خفیف، اما کوتاه مدت سیگار کشیدن موثرتر از تاکید بر پیامدهای جدی، ولی طولانی مدت آن است. این برنامه ها با افشای ماهیت فریبنده تبلیغ سیگار، اطلاعاتی درباره تمایل نوجوانان برای استقلال در اختیار آن ها قرار می دهند. پیام اساسی این است افرادی که سیگار می خرند تسلیم شعارهای تبلیغاتی اند، اما آن هایی که از سیگار کشیدن امتناع میکنند مستقل و متکی به نفس هستند (صفات بسیار جذاب برای بیشتر نوجوانان).
به دلیل اینکه همسالان نقش مهمی در شروع و تداوم سیگار کشیدن دارند، این برنامه ها اغلب تاکید دارند که بسیاری از نوجوانان مخالف مصرف سیگار هستند. نوجوانان گرایش به اغراق در تعداد افرادی دارند که به رفتارهای پرخطر دست میزنند و معتقدند دیگران تصورات بسیار مثبتی درباره این رفتارها و افرادی که به این رفتارها دست میزنند، دارند. در نهایت، برنامه های نفوذ اجتماعی معمولا با مدل های مطلوب نمایش داده می شوند، یعنی دانش آموزان بزرگ تر (مثلا دانش آموزان سال آخر دبیرستانی گروه هایی از دانش آموزان سال اول دبیرستانی را رهبری میکنند).
این رهبران هم سال، راهبردهایی برای مقاومت در برابر فشار همسالان برای سیگار کشیدن نشان می دهند و اجازه می دهند شرکت کنندگان موقعیت های مختلف را نقش گذاری کنند تا به تمرین واکنش ها و پاسخ هایشان پرداخته باشند. برای مثال، ممکن است از دانش آموزان بپرسند که اگر کسی گفت: بیا همه دارند سیگار می کشند چگونه واکنش نشان خواهند داد. مطالعه ای روی دانش آموزان کلاس ششم در کانادا نشان داد دانش آموزانی که تحت آموزش برنامه نفوذ اجتماعی قرار گرفته بودند، به طور معناداری کم تر از آن هایی که چنین برنامه ای را آموزش ندیده بودند، احتمال داشت در اواخر کلاس هشتم سیگار را امتحان کنند.
به علاوه، این برنامه حتی در کمک به دانش آموزانی که قبلا گهگاه سیگار کشیده بودند نیز موثر بود؛ طی دو سال پیگیری، ۶۳ درصد از آن هایی که این برنامه را آموزش دیده بودند سیگار را ترک کردند. برنامه های آموزش مهارت زندگی مبتنی بر این فرض هستند که نوجوانان فاقد عزت نفس و اعتماد به نفس، بیشتر در معرض خطر مصرف سیگار قرار دارند. نوجوانان معمولا به دو دلیل سیگار می کشند: داشتن احساس بهتر و فقدان مهارت های لازم برای ایستادگی در برابر فشار همسالانی که آن ها را برای سیگار کشیدن تحت فشار قرار می دهند. این برنامه ها شامل برخی مولفه های برنامه های نفوذ اجتماعی است؛ مثل ارائه اطلاعات درباره پیامدهای منفی و کوتاه مدت مصرف سیگار و تاثیر رسانه ها بر آن.
اما آن ها حمایت کلی برای افزایش عزت نفس و شایستگی اجتماعی، فنونی برای مقاومت در برابر درخواست های مجاب کننده و مهارت هایی برای ارتباط کلامی و غیرکلامی نیز به نوجوانان ارائه می دهند. مطالعه گیل بات وین و همکارانش در سال ۱۹۸۴ نشان داد که دانش آموزان کلاس هفتم در نیویورک که به مدت چهار تا شش هفته، پانزده جلسه در مورد مهارت های زندگی آموزش دیده بودند، کمتر از آن هایی که تحت چنین آموزشی قرار نگرفته بودند، احتمال داشت حتی تا بیشتر از یک سال بعد سیگار بکشند (به ترتیب ۱۰ درصد در برابر ۲۲ درصد).
هرچند برخی رویکردهای روانی و اجتماعی پیشگیری از سیگار کشیدن تا حدی موثر بوده اند، اما بعضی از این برنامه ها موفقیت اولیه خوبی داشته اند که با گذر زمان از بین رفته است.
به علاوه، چون دانش آموزان پایین تر از کلاس پنجم که نگرش های مثبتی به سیگاری ها داشته اند (احتمالا براساس تصاویر سینمایی یا تلویزیونی)، بیشتر احتمال داشته که در دبیرستان شروع به سیگار کشیدن کنند، به نظر می رسد آموزش سه یا چهار سال قبل از این دوران، تاثیر اندکی دارد. احتمالا برنامه های موثر و کارآمد باید شامل جلسات کمکی در دبیرستان، تمرکز بر افرادی که قبلا گهگاه سیگار کشیده اند و در نتیجه در معرض خطر زیاد مصرف سیگار هستند، شناسایی و توجه ویژه شخصی تر براساس نیازهای روانی مشخص دانش آموزان باشد. همچنین ارائه پیام های پیشگیری از مصرف سیگار به افرادی که سیگار می کشند اما هنوز سیگاری های عادتی (و معتاد به سیگار) نیستند، بسیار اهمیت دارد.
در این زمان، راحت تر می توان مداخله انجام داد تا زمانی که عادت به مصرف سیگار به شدت و به قوت شکل گرفته باشد. در تلاش برای پیشگیری از مصرف سیگار از برخی ابزارهای رسانه ای مانند تلویزیون، مجلات و تبلیغات روی بیلبورد استفاده شده است. هر چند، برخی برنامه های وسیع با کاهش محرک های مصرف سیگار و تغییر نگرش به سیگاری ها به مثابه افرادی خونسرد، به پیشگیری از سیگار کشیدن کمک کرده اند، اما این رویکردها به دلایل متعدد موثر نبوده اند. شبکه های تلویزیونی که برای پخش تبلیغات عمومی پولی دریافت نمیکنند، احتمالا چنین تبلیغاتی را در ساعات کم بیننده پخش میکنند.
در نهایت، در تلاش برای پیشگیری از مصرف سیگار توسط نوجوانان، برنامه های وسیع دولتی نیز به کار گرفته می شوند. این برنامه ها از راهبردهای متنوعی، از جمله افزایش بهای سیگار، محدود کردن تبلیغات سیگار، ممنوعیت استعمال آن در امکان عمومی و محروم کردن نوجوانان از امکان خرید سیگار، استفاده میکنند. افزایش بهای سیگار در کاهش سیگار کشیدن نوجوانان کاملا موثر خواهدبود، چون نوجوانان درآمد شخصی نسبتا اندکی دارند. درواقع، مطالعه جدیدی نشان داده است که افزایش بهای سیگار تا ۱۰ درصد باعث کاهش ۱۰ درصدی مصرف سیگار در میان نوجوانان خواهدشد.