اما همان اول صبح که از خواب برمیخیزیم استرس بهطور کامل ما را احاطه کرده است؛ تلفنها مدام زنگ میخورند، انواع و اقسام پیامها از راه میرسند و زنگ هشدار ساعت تحملناپذیر میشود، بههمین دلیل در طول روز نیز رفتاری واکنشی خواهیم داشت.
این یعنی بهجای اینکه بهسوی اولویتها و کشف رازهای موفقیت گام برداریم، وقت و انرژیمان صرف پاسخ دادن به محیط و اتفاقات پیرامون آن میشود. پس باید بدانیم رازهای موفقیت شغلی چیست و برای دستیابی به آنها باید چه اقداماتی انجام شود؟
باید سعی کنید ساعات اولیهی روز خود را تا آنجا که ممکن است با برنامهای منظم آغاز کنید. برنامهای روزمره برای ایجاد کنترل بر اوضاع، بسیار مفید است، زیرا اضطراب و تشویش را کم میکند. حرکت کردن مطابق نظم و برنامه، شما را آگاهتر و تواناتر بهسوی موفقیت پیش میبرد. در یک کلام همانطور که گفتهاند سالی که نکوست از بهارش پیداست. شروع صبح هم نمایی از تمام روز شما را تعیین میکند.
پرهیز از امور بیاهمیت
همیشه برایمان سؤال است که چرا در طول روز به تمام برنامههای متعددی که برای آنها برنامهریزی کردهایم، نمیرسیم؟ علت چیست؟ خیلی ساده است، همهی ما سخت در اشتباه هستیم به این دلیل که بهصورت اشتباه کارها را انجام میدهیم. پژوهشهای متعدد نشان میدهد که با کار کردن کورکورانه هیچ چیز بهدست نمیآید و نمیتوان این نوع کار کردن را معیاری برای موفقیت شغلی دانست.
در واقع نباید بیبرنامه، به هر چه پیش آید، پرداخت. در مقابل با برنامهریزی دقیق و پیروی از آن میتوان بهسوی موفقیتهای بزرگی رهسپار شد. پس اگر میخواهید بیشتر موفق باشید و اضطراب کمتری را تجربه کنید قبل از اثربخشی هر چیز از خود بپرسید: آیا انجام آن ضرورتی دارد؟ اگر انجام کاری برایتان ساده است، به معنای درست بودن آن نیست. بیشتر اوقات افراد با انجام حجم وسیعی از کاری که برایشان ساده است، از موفقیت جا میمانند و علیرغم صرف وقت و انرژی هیچ دستاوردی نصیبشان نمیشود چون از ابتدا نباید اصلا دست بهکار میشدند.
بیایید تأمل دقیقتری بر روی این قضیه داشته باشیم و به جنبهی طنز آن بیشتر بپردازیم: ما مدام از کمبود وقت مینالیم ولی با وجود این، طوری برنامهریزی میکنیم که انگار تا ابد زنده هستیم و وقت داریم. چه باید کرد؟ در این محدودیت زمانی پرداختن به آنچه که واقعا مهم است، مزیت محسوب خواهد شد.
کار امروز را به فردا نسپار
وقتی همه مشغول برنامهریزی و صحبت دربارهی کاری هستند، افراد موفق در حال انجام دادن آن کار میباشند. مهم نیست که مدرک دکترای فیزیک کوانتوم دارید و ضریب هوشیتان به شکل قابل توجهی بالاست، اگر اقدام نکنید هیچ نقشی در پیشبرد این جهان نخواهید داشت.
اختلاف بارزی میان دانستن شیوهی انجام کار با انجام دادن واقعی آن وجود دارد. علم و عمل در کنار هم معنا دارند. از قدیم گفتهاند عالم بیعمل به چه ماند؟ پاسخ را احتمالا خودتان بهتر میدانید. از رازهای موفقیت شغلی این است که اجرای برنامهای خوب در روز به انجام برنامهای بینقص در فردا میارزد. نباید به دنبال روز، ساعت یا شرایط مناسب بگردیم. این حرفها فقط و فقط مبتنی بر ترس هستند و مانع پیشرفت میشوند. از رازهای موفقیت شغلی، اقدام در زمان حال است، یعنی تنها زمانی که امکان پیشرفت بیشتر وجود دارد.
رد کردن تدریجی موانع
شاید دقت نکرده باشید اما بسیاری از شاهکارهای ادبی، اختراعات بشری و شعرها و آهنگهای بینظیر، در نتیجهی دردهای طاقتفرسا یا دلشکستگیها ایجاد شدهاند. در واقع چالشهای مختلف است که پایان شب سیه را رقم میزنند و به سفیدی میرسند. در روانشناسی به توانایی افراد برای تبدیل سختیها و زخمها به خلاقیت و آگاهی فکری، رشد ضربهای یا پساتروماتیک (Post-Traumatic) گفته میشود. پژوهشگران دریافتهاند که این ضربات و ناراحتیها میتواند به رشد افراد در روابط بین فردی، لیاقت و قدرت، کاردانی و حقشناسی کمک کنند. وقتی دیدگاه ما نسبت به جهان به عنوان مکانی امن خدشهدار میشود یا تصوراتمان از این دنیا در هم میشکند، مجبور به تغییر نظرات و عقاید خود هستیم و ناخودآگاه در معرض فرصتی تازه قرار میگیریم که ما را وادار به تغییر میکند تا به شکلی تازه و جدید با چشم فردی تازهکار به همه چیز بنگریم. یعنی آغازی نو و شروعی تازه که ما را به رشد و موفقیت بلندمدت رهنمون میکند.
عبور از محدودیتها
وقتی پیشرفت حاصل میشود که خود را با محدودیتها روبهرو کنیم. خب طبیعی است که طی کردن مسیری معمولی و معین آسان است و بدون مانع در جریان بودن و جاری شدن هم عالی بهنظر میرسد اما برای آموختن باید خود را به چالش بکشیم و با شرایط مختلف روبهرو شویم. البته کمی سخت و دشوار است اما منجر به رشد ذهنی و مغزی میشود. وقتی از منطقهی امن خود خارج شویم، یادگیری آغاز میشود.
در خلال رویارویی با سختیها، قویتر میشویم. هر چه بیشتر در این پیچوخمها قرار بگیریم، سریعتر میآموزیم. باور کنید ده دقیقهی پُرچالش از ساعتها آسودگی در منطقهی امن بهتر است. باید راه بیفتیم، اشتباه کنیم، زمین بخوریم و دوباره برخیزیم، عبرت بگیریم و ادامه بدهیم.
تصمیمگیری شهودی در مواقع دشوار
شهود چیزی واقعی و غیرقابل انکار است زیرا از اعماق ناخودآگاه و تجارب قبلی زندگی سربرمیآورد. اگر پاسخ همه به درخواستی آری است، ولی حسی درونی به شما میگوید نه، شک نکنید که دلیلی خوب برای این احساس وجود دارد. در تصمیمگیریهای سخت، تمام اطلاعات لازم را پیدا کنید تا آنجا که میتوانید فکر کنید و سپس به درون خود گوش بسپارید. افراد موفق میدانند که اعتماد کردن به شهود، برابر با اعتماد کردن به حقیقت خود است و هر چه به حقیقت درونی خود اعتماد بیشتری داشته باشید، اهداف و رؤیاهایتان بهتر و بیشتر محقق میشوند.
تمرکز آگاهانه بر نقاط مثبت
همانطور که شاون اکر (shawn achor) در کتاب فواید خوشحالی گفته است، بر اساس پژوهشی علمی، پزشکانی که قبل از تشخیص بیماری، خلقوخویی خوش و حالوهوای مثبتی داشتهاند نسبت به پزشکانی که در حالتی عادی به سر میبردند سریعتر به تشخیص میرسیدند و نسبت به سایر پزشکان ۲۰ درصد سریعتر عمل میکردند. این خوشبینی و خوشحالی در فروشندگان، موجب ۵۰ درصد فروش بیشتر میشود. در دانشآموزان هم بههمین ترتیب است. هر چه حالت روحی شادتر و مثبتتری قبل از امتحان ریاضی داشته باشید، موفقتر از سایرین خواهید بود. پس این طور که پیداست مغز در حالت منفی تصمیمات خوبی نمیگیرد و حتی به حالت خنثی نیز راضی نیست و برای کسب بهترین نتایج باید مثبت باشد.
البته تمام این حرفها به معنای این نیست که افراد موفق هرگز ناراحت نمیشوند، اما اثربخشی در تمام ابعاد زندگی در صورتی نمایان میشود که افکار و احساسات منفی را از خود دور کنیم. مثبت فکر کنید و کمتر روی مشکلات تمرکز کنید.
یادآوری بصری اهداف بلندمدت
بیشتر ما تجربهی تلاش برای کاهش وزن را داریم اما وقتی خسته میشویم خیلی ساده به نظرمان منطقی میرسد که ورزش و رژیم را به فردا موکول کنیم. برای رسیدن به کسبوکار سودآور هم، اوضاع بههمین شکل است. اگر خواهان رشد هستیم، باید در رویارویی با مسائل و مشکلات جان سالم بهدر ببریم و سریع ناامید نشویم. چیزهای خوب اندکی، بهسادگی و سرعت بهدست میآیند و وقتی اوضاع دشوار میشود بیشتر مواقع کم میآوریم و مسیر سادهتر را پیش میگیریم و گاهی این مسیر سادهتر، جز بیراهه جایی نخواهد رفت. افراد موفق برای مقابله با این حالت، سعی میکنند با یادآوری، از تضعیفشدنهای ناگهانی خود جلوگیری کنند. مثلا فردی که با تلاش بسیار وزن بالای خود را کم کرده است با نگهداشتن تصویری از دوران چاقی خود روی درب یخچال، مدام به خود یادآوری میکند که چاقی همیشه در کمین است و باید مواظب باشد. یا فرد دیگری که عکس خانوادهاش را روی میز کارش میگذارد تا در سختیها و فشار کاری به خود یادآوری کند که برای چه کسانی حاضر شده است اینقدر زحمت بکشد. به لحظاتی فکر کنید که بهطور ناگهانی تصمیم میگیرید از مسیر هدف خارج شوید و سعی کنید در این موقعیتها استقامت را به خود یادآوری و گوشزد کنید.
نوشتن دفترچه خاطرات
اپرا وینفری، جی.کی. رولینگ و بیشتر افراد معروف و موفق، دفترچهی خاطرات دارند. افراد موفق پیشرفت خود را پیگیری میکنند، اهدافی تعیین و انعکاس این اهداف را بررسی میکنند. آنها از اشتباهات خود درس میگیرند. این افراد معمولا دفترچهای دارند و در واقع برای رسیدن به مقصدی مشخص از این دفترچه به عنوان نقشهی راه استفاده میکنند. در دفترچهی خاطرات میتوانید تلاشهای صورت گرفته برای رسیدن به موفقیت در طول روز را یادداشت کنید. این دفترچه جایی برای بررسی انعکاس اعمال، مشخص کردن مسیر روبهرو و اهداف و یافتن افکار مختلف است. شاید دفترچهی خاطرات آنقدر میان همه رایج نباشد اما در عین حال ابزاری بهشدت مؤثر برای تمام افراد استفادهکننده از آن خواهد بود.
مشاهده و مشاوره با مربی و افراد الهامبخش
مهم نیست تصمیم به انجام چه کاری گرفتهاید، شما باید بدانید که بهتنهایی موفق نخواهید شد. یادگیری از روی کتابهای مختلف سخت است و گاهی محیط اینترنت، تشخیص واقعیتها را با مشکل مواجه میکند. برای طی کردن هر مسیری باید از کسی که قبلا آن را طی کرده است، کمک بگیرید. انجام تمرین زیاد برای ساعتهای متمادی، میتواند شما را خبره کند اما وجود مربی و الگویی مناسب، میل به این حجم از تلاش را بیدار خواهد کرد. اگر زندگی افراد موفق و خبره را بررسی کنید، همهی آنها از حضور مربی یا الگویی عالی برای موفقیت بهره بردهاند.
گاهی اوقات مشاهدهی غیرمستقیم یک الگو نیز مفید است. وقتی افراد موفق را مشاهده میکنیم موقعیت او را در ذهن خود بررسی و با این کار انگیزهی بینظیری به خود میدهیم. انسان ذاتا طوری است که با نیت رسیدن به هدفی بالا تنها با ایدهپردازی دربارهی آن، انگیزهی فوقالعادهای به خود میدهد. شاید سادهلوحانه بهنظر برسد اما با گفتن جملاتی مانند: ببین دیگران توانستهاند پس من هم میتوانم انرژی و انگیزهی زیادی برای دستیابی به موفقیت به خود وارد میکنید.
استقبال از بازخوردها و نقد و نظرات مختلف
ارسطو معتقد است: برای پرهیز از نقد شدن باید هیچ نگفت، هیچ نکرد و هیچ بود. اگر برای کاری که میکنید یا آنچه میگویید و فکر میکنید نقد شوید، یعنی در مسیری مخالف روزمرگی قرار گرفتهاید و این بخش بزرگی از موفقیت است. سعی کنید برای مدیریت نقدهایی که به شما وارد میشود پا در گامهای افراد موفق بگذارید. شاید با نقدهایی تؤام با نفرت و منفینگری روبهرو شوید؛ آنها را دریافت، ارزیابی و سپس فراموش کنید. اما به نقدهای مثبت و سازنده توجه زیادی داشته باشید، بهویژه توصیهی افرادی که به رسیدن شما به هدفتان علاقهمند هستند. پس از آن در صورت دریافت بازخورد، از آن فرد سپاسگزاری کنید. این سپاسگزاری باعث میشود که تمام افرادی که مورد قدردانی واقع شدهاند حمایت و انرژی مثبتشان را در آینده با شما همراه کنند.
مدیریت غرور
این قسمت در آخر مطرح شده است اما به هیچ عنوان از اهمیت کمتری برخوردار نیست. افراد موفق میدانند که برای پیروزی باید اشتباه کنند و بگویند ببخشید. باید بپذیرند که همه چیز را نمیدانند و دیگران نیز همیشه در موفقیت آنها سهمی دارند. باید قبول کنند که گاهی اشتباهات و لغزشهای کوچکی پیش میآید که باید تنها به آنها خندید و رد شد. افراد موفق میپذیرند که شکست محتمل است و دوباره باید برخاست و تلاش کرد. هیچ چیز در این جهان قطعی نیست و ما فقط برای کشف و تجربه به این دنیا آمدهایم. باید از هرکس چیزی آموخت، فروتن ماند و در ضمن نباید فراموش کرد که در طی مسیر، اوقات خوشی داشته باشیم.