-حتما شنیده اید که می گویند « عشق یک سره باعث دردسره! » اگر میزان علاقه و انرژی ای که شما برای رابطه تان می گذارید به طرز چشمگیر و احتمالا آزاردهنده ای بیشتر از طرف مقابل است ( یا برعکس )، امکان اینکه در رابطه تان دچار ناکامی شوید زیاد است.
تحقیقات روانشناسان اجتماعی نشان داده است که رابطه ای که حالت متعادل دارد و دو طرف تقریبا به یک اندازه به آن علاقه دارند و سرمایه گذاری (مادی و معنوی) نسبتا یکسانی در رابطه شان میکنند دوام بیشتری دارد.
روابطی که در آن زن و مرد با هم تناسب کافی ندارند (یکی از آنها از هر جهت موقعیت بسیار بالاتری نسبت به دیگری دارد) در حالت عدم تعادل قرار دارند و آینده خوبی برایشان پیش بینی نمی شود.
–اگر شما یا طرف مقابلتان به خاطر دیگری تغییری اساسی در زندگی یا شخصیتخود ایجاد کرده باشید، چه از روی اجبار و چه از روی علاقه بیش از حد و برای از دست ندادن طرف مقابل، بسیار محتمل است که دیر یا زود مثل فنر سر جای خودتان برگردید و رابطه را مختل کنید.
افرادی که به خاطر رابطه اولویت بندی زندگی خود را تغییر می دهند، از خصوصیات زنانه یا مردانه طبیعی خود دست می کشند، از شغل آرمانی (به خصوص آقایان) یا از دلبستگی های همیشگی (به خصوص خانمها) صرف نظر میکنند، خصوصیات شخصیتی خود را به ناگهان تغییر می دهند یا خود را مجبور به قبول اعتقادات و ارزشهایی میکنند که در عمق وجودشان آن را قبول ندارند، در واقع از همان اول چنان برداشت بزرگی از حساب پس انداز عاطفی رابطه شان کرده اند که رابطه هر لحظه ممکن است با کوچکترین مشکل از هم بپاشد و نخواهد توانست از شرایط سختی که در هر زندگی مشترکی پیش می آید به سلامت عبور کند.
–« از دل برود هر آنچه از دیده برفت »؛ جمله تلخی است و اصلا رمانتیک نیست، اما حقیقت دارد. افرادی که در دسترس نیستند، خواه ناخواه به رابطه آسیب می رسانند. ازدواجی که در آن قرار است شما در یک شهر باشید و همسرتان در شهر دیگر و مثلا فقط آخر هفته ها با هم باشید، به یک دوستی از راه دور تبدیل می شود. احتمالا الان دارید استثناهای این قانون را در ذهنتان مرور میکنید تا از پذیرفتن این حقیقت تلخ سر باز بزنید، اما ما بر اساس قوانین کلی تصمیم گیری می کنیم نه موارد استثنا. از موارد دیگری که در دسترس نبودن را شامل می شود، درگیری عاطفی یک از طرفین با شخصی دیگر (مثلا رابطه فعلی با شخصی خارج از رابطه شما یا عشق فراموش نشده یا قطع رابطه نکردن با همسر سابق و…) و همچنین درگیری شغلی بیش از اندازه است که هر دو باعث می شود یک طرف به اندازه کافی در این رابطه حضور نداشته باشد.
–گاهی انگیزه ما برای ورود به یک رابطه، انگیزه موجهی نیست. مثلا کسی که به علم ریاضیات علاقه بسیار زیادی دارد ممکن است وقتی با فردی مواجه می شود که او هم عاشق ریاضیات است و یا حتی بدتر از آن، استاد ریاضی است این فکر به ذهنش برسد که «خودش است!».
این به همان اندازه عجیب است که کسی که عاشق فرهنگ بومی آفریقای جنوبی و سبک زندگی عجیب و غریب قبایل آفریقایی است بخواهد با یکی از بومیان آفریقا ازدواج کند! اما ازدواج هیچ ربطی به ریاضیات، ماسکهای قبایل آفریقای جنوبی و یا مسایلی مثل اینکه طرفدار چه تیمی هستید و یا اسمتان چقدر به هم می آ ید و… ندارد. ازدواج یکی از تصمیمات مهم زندگی است که باید بر اساس معیارهای جدی که تمام ابعاد یک زندگی واقعی را در بر دارد در مورد آن فکر کرد.
–اگر شما و طرف مقابلتان آن چنان شیفته هم هستید که حتی تا تاریخ عروسی تان نمی توانید صبر کنید، آینده چندان خوشی برای رابطه تان متصور نیست. شاید این جملات برایتان آشنا باشد: « بی تو نمیتوانم زندگی کنم »، « حتی یک لحظه هم نمیتوانم از تو جدا شوم »، « زندگی بدون تو برایم ممکن نیست »، « بی تو می میرم ». به دو دلیل در این مرحله نباید ازدواج کنید:
۱ ) در این حالت مغز شما توانایی تشخیص درست و غلط را ندارد و در واقع تصمیم گیریتان برعهده هیجانات و هورمون هاست؛
۲ ) در این حالت انتظاراتی که از عشق و ازدواج احتمال بروز دلزدگی بعد از ازدواج برایتان زیاد است.
–عجله کار شیطان است. این را همه می دانیم اما موقع ازدواج که می شود آن را فراموش می کنیم. اگر فکر میکنید برای ازدواجتان دیر شده یا به هر دلیلی میخواهید هرچه زودتر ازدواج کنید ( بعضی ها برای ازدواجشان یک ماه بیشتر وقت ندارند چون بعد از آن باید برای ادامه تحصیل به « خارج » بروند! ). پس منتظر باشید که یک روز هم برای جدا شدن عجله داشته باشید چون دیگر حتی یک لحظه هم نمی توانید این آدم را تحمل کنید. آمار نشان می دهد افرادی که قبل از ازدواج دوره نامزدی معقولی داشته و به شناخت کافی از هم رسیده اند زندگی زناشویی موفق تری را تجربه میکنند.
–علائم خطر دیگری هم در مورد روابط وجود دارد که اگر چه به اندازه موارد قبل جدی نیست، اما می تواند به عنوان هشداری برای ما باشد تا با دقت بیشتری در این موارد تصمیم گیری کنیم:
۱ – ازدواج در سن کم.
۲ – ازدواج برای راضی کردن دیگران
۳ – انتظارات غیر واقع بینانه از ازدواج
۴ – تحصیلات پایین
۵ – والدین طلاق گرفته
۶ – درآمد ناکافی برای ادامه زندگی
۷ – تفاوت فرهنگی زیاد (خانواده ها و فرهنگ قومی و قبیله ای)
۸ – تفاوت سنی زیاد
۹ – اختلاف شدید دیدگاه های سیاسی
۱۰ – تفاوت شخصیتی عمیق